تولد خانوم مادر
سلام خوشم میاد همینطوری پشت سر هم تولدها ردیف شده اول خودم، بعدش خاله، بعدش مامان،تازه بعدش تولد آقای پدره و سپس مامان فخری. ولی قبل از تولد یکم به توصیف خودم بپردازم. عرض کنم خدمتتون که بنده خیلی بزرگ شدم تا حدی که میتونم با بابایی حموم برم وکلی شیطنت کنم. وقتی بابایی موهامو کوتاه میکنه سرمو صاف نگه میدارم چتریام خراب نشه . به همه هم دستور میدم و هر کس که از دستوراتم تخطی کنه با چوب جارو طرفه . منظورم این چوب جارو می باشد به غذاهای ممنوعه هم علاقه وافری دارم، مثلاپیتزا : تازه باچنگال هم بلدم غذا بخورم : بلال را نیز دوست دارم: به ...
نویسنده :
کیان و نیکا
11:56