آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

شب عیدی مامان نخلی پاش اوخ شد

1395/12/26 11:56
نویسنده : کیان و نیکا
812 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یک خبر بد. یکی دو روز پیش مامان نخلی (مامان فخری) داشته میرفته خونه مامانش که یهو می خوره زمین پاش میشکنه. آقای دکتر صفاری زاده پاشو عمل کرده یک دونه پروتز هم تو پاش کار گذاشته. الانم هنوز تو بیمارستانه. خدا کنه پاش زودتر خوب بشه شب عیدی بد جوری گرفتار شدیم. مامانی هم خیلی ناراحته همش داره غصه می خورهغمگینغمگینغمگین

حالا یک خبر خوب هم بدم دلتون باز بشه. دیشب جشن نامزدی عمو احسان بود البته مامان نخلی (مامان فخری) جاش خیلی خالی بود بابا عباس و خاله مریم هم چون دل دماقشو نداشتن نیومدن. ولی خوب به ما که خوش گذشت و من اینقدر شیطونی کردم که مامان و بابا از مهمونی هیچی نفهمیدن خندونکراضی

 این هم عمو ایسان و اَسانه خانوم(عمو احسان و افسانه خانم)

 

 

 

چهار شنبه سوری امسال هم خیلی به من خوش گذشت .عمو احسان و بابایی هم کلی برای من ترقه و فشفشه خریده بودنمحبت

ترقه

فشفشه

چهار شنبه سوری

 

بالن آرزوهامون رو هم بابایی خیلی حرفه ای پروازش داد و اینقدر بالارفت تا که دیگه از نظرها محو شد.تشویق

 

برای عید هم مامانی یک دست لباس میخرید بعدش پشیمون میشد دوباره میرفت یک دست دیگه لباس میخرید. یک دست هم خاله مریم برام لباس خرید. این شد که من موندم و چند دست لباس که نمیدونم کدومشو بپوشممتفکر نظر شما چیه؟

این یک:

 

این دو:

 

این هم سه:

دلخورمتفکرمتفکرمتنظرمتفکربدبو

یک روز هم با بابا پیمان خونه تنها بودیم. بابایی من برداشت با خودش برد نظام مهندسی. من آقا کامران رو هم با خودم بردم اونجا. تو نظام بابایی سرشو برگردون دید اییییییییی من نیستمتعجب دست یک دونه از خانومهای کارمند رو گرفته بودم، باهش رفته بودم اونطرف پیشخون هیچی دیگه کسی کار نمیکرد که، همشون دور من جمع شده بودنزبان. هر کس میگفت اسمت چیه؟ می گفتم: آقای کیان بصیرت هستمتشویقتشویقکلی هم بهم خوراکی دادن. هرکس هم خوراکی می خورد من دعواش میکردم می گفتم همه باید خوراکی هاشونو به من بدنخندهخنده

این هم من و آقا کامران:

 

جدیدا یکی از دوستهای دایی حمید هم بهش یک جفت قناری هدیه داده که اتفاقا تخم هم گذاشتن. بابایی بهم گفت اگه می خوای نگاهشون کنی باید آروم نگاه کنی که مبادا بترسه از روی تخمها بلندبشه. من هم اینجا دارم به آرومی تماشا میکنممتنظر

 

یک روز هم می خواستیم بریم پیش مهدی باربر موهامو کوتاه کنم که تشرف نداشتند. بابایی هم حوصله نداشت گفت مهدی باربر بهم زنگ زده گفته باید بریم پیش داوود آقا تو دیگه بزرگ شدی. هیچی دیگه مارو برداشتن بردن پیش داقود آقا(داوود آقا) من هم انصافا پسر خوبی بودم کلی با داوود آقا دوست شدم و جایزه هم گرفتممحبت

 

اینجا هم یک روز با بابایی تنها بودیم اینقدر بازی کردم از پا افتادم. وقتی مامانی آمد خونه تابهش رسیدم از فرط خستگی همونطوری در جا خوابم بردخندهخندهبوس ببینید جه ناز خوابیدمبوس

خواب کودک

 

خوب پیشاپیش از طرف خانواده خودمون سال نو رو به همگی تبریک میگیم. 

امیدواریم سالی شاد  همراه با سلامتی و کسب دانش و ثروت داشته باشید

بوسبوسبوس

پسندها (14)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

طناز (مامان آروين)
28 اسفند 95 9:39
كيان جونم چهارشنبه سوريت مبارك ، حسابي خوش گذشته بهت. نامزدي عمو جونتم مبارك باشه ايشالا عروسي خودت. لباساتم كه حسابي ست كردي خيلي بهت مياد.
طناز (مامان آروين)
28 اسفند 95 9:40
عزيزم سال نو رو پيشاپيش به شما و خانواده محترم تبريك عرض كرده و اميدوارم سالي مملو از شادي و سلامتي در كنار هم داشته باشيد. دوست دارم كيان جووووون.
شادمهر کوچولو
28 اسفند 95 9:46
سلام کیان جون نامزدی عمو جونت مبارک مامان نخلی هم ایشالله زوده زود خوب میشه لباسهای عیدتم همش قشنگ بودن مبارکت باشه سال 96 مبارک باشه همیشه شاد باشی
زهرا
29 اسفند 95 15:57
ماشالات باشه آقا کیان. ایشالا مامان فخری هم زودی حالش خوب بشه. سال نوت هم مبارک به نظر من شماره ۳ خیلی قشنگه 😊
مامان الی
5 فروردین 96 10:34
کیان عزیزم سال نو مبارک انشالله سال جدید شاهد رشد و بالندگی بیشترت باشیم و همیشه در کنار پدر و مار خوب و مهربونت سلامت باشی و لبت خندون باشه
مامان فرخنده
14 فروردین 96 10:20
سلام به دادش کیان سال نو مبارک امیدوارم پای مامان فخری زودتر خوب بشه که اینقدر غصه نخورید پیوند عمو احسان وخاله افسانه مبارک باشه چقدر توی عکسها بزرگتر شدی لباسات همه خوشگل هستند وبهت میاد مبارکت باشه عزیززززم
ماماني گيتا جوني
20 فروردین 96 2:29
كيان جون به نظر من اون لباس سومي از همه بيشتر بهت مي اومد و خوشگل تر بود