نوروز 97
اول اینکه عیدتون بعد از سه ماه مبارک
دوم اینکه بعد سه ماه چیز زیادی یاد بابایی نموده که از عید برام بنویسه
سومم یک عکس خانوادگی اول کار بزاریم تا ببینیم چی میشه:
عرض کنم که امسال اولین سالی بود که بابایی عید رو خونه نبود و سر کار تشریف داشتن:
دیگه اینکه مثل سالهای گذشته همه فامیل جمع شدن و یک باغ تالار گرفتن تا روز دوم عید همه فامیل اونجا جمع بشند و همدیگه رو ببینند. جاتون خالی خیلی خوش گذشت، رسم بسیار خوبیه که به همه توصیه میکنیم چون هم در وقت همه برای دید و باز دید صرفه جویی میشه و هم اینکه ارتباطمون با فامیلهای خیلی دور هم حفظ میشه.
چند تا عکس از اونجا بزارم حالشو ببریم:
من و مامان بزرگ بابایی:
دوتا جاریها کنار هم:
این هم بزرگتر های فامیل که دارند از گذشته های خیلی دور برای جونترها خاطره تعریف می کنند.
و حالا بچه های پسر عموی بابایی نیکان و رونیکا
این عروس هلندی هم ما دختر دایی مامانی بود که خیلی پرنده باحالی بود:
چند تا عکس هم از سیزده بدر بزارم:
در دست آخر من بابایی در حال شیطنتهای همیشگی: