شهریور 95
تو شهریور ماه 95 من یک دونه دندون دیگه هم در آوردم و تعداد دندونهام به 19 عدد رسید. دیگه از حالا به بعد باید سعی کنم که دندونهامو خوب مسواک بزنم . مخصوصا اینکه آقای دکتر یوسفی خیلی به من سفارش کرد که هرشب قبل از خواب مسواک بزنم. آخه یکی از دندونهای مامانی خراب شده بود به همین خاطر چند جلسه ای میرفتیم مطب دکتر یوسفی و آذر خانم دختر عموی بابایی. من هم اوجا رو با خونه خاله اشتباه گرفته بودم و کلی برای خودم صفا می کردم.
دیگه عرض کنم که یک اجلاسی هست به اسم شهرهای جاده ابریشم که امسال در ایران شهر قزوین برگزار شد. ما به اون اجلاس نرفتیم ولی تو میدون ورودی شهر برنامه های نورپردازی بسیار جالبی روی المان میدان مینودر اجرا می شد که خیلی جالب بود. همچنین یک کاروان مجسسمه ای خیلی قشنگ درست کرده بودنند که خیلی جالب بود و ما هم یک شب برای دیدن اونها خاله مریم رو از آموزشگاه زبان برداشتیم رفتیم میدان مینودر:
این هم یک صحنه از نمایش نور پردازی روی المان میدون:
و اما پسر کوچیکه آقای صحتی، مستاجر قبلیمون که الان دو سالی میشه از پیش ما رفتن ازدواج کرده بود و ما هم یک عروسی باحال افتادیم این هم سفره عقدشون.عروس داماد رو هم براتون سانسور کردم
یک اتفاق خیلی بد هم داره می افته و اون اینکه سیرک عجایب داره از شهر ما میره و به این ترتیب من یکی از بهترین سرگرمیهامو از دست میدم. چقدر حیف تازه تمام پرسنل اونجا منو خیلی دوست داشتن و بهم پسر شجاع می گفتند. آخه آخرین باری که رفتیم اونجا بابایی من برداشت برد توی تونل وحشت وقتی در آمدیم بیرون بابایی از ترس خیس عرق شده بود. بچه های اونجا آمده بودند دم در خروجی تونل وحشت جمع شده بودند. وقتی در آمدیم از من پرسیدند: کیان نترسیدی؟من هم می گفتم : نه نه به نظرم اصلا هم ترس نداشت . به نظر شما روح، اسکلت، جسد که بخواد تو تاریکی بیوفته رو سر آدم ترس داره. خوب معلومه که نه
اینجا هم دارم اونجا رانندگی میکنم:
این هم همون دایناسوری که من خیلی دوست داشتم و هی میرفتم کلیدشو خاموش روشن میکردم. گذاشتنش پشت ماشین دارن میبرنش
بهم میگن موهاتو بدیم کی کوتاه کنه:
میگم: مه با مه با (مهدی باربر)
اونم موهامو فشن میکنه چسب مو میزنه که مامان اصلا خوشش نمیاد
راستی میرم آرایشگاه دیگه گریه نمیکنم. مرد شدم خوب
و اما بیشتر جمعه ها با بابایی میریم پارک و به اردک ها غذا میدیم:
و البته پدر سیستم آبیاری پارک رو هم در میارم
دوتا مکمل دارویی خوب هم که دکتر حبیبی بهم داده معرفی کنم :
البته نی نی های بالای دوسال یادشون باشه که اگه می خوان مکمل بخورند بهتره که دوماه مکمل بخورند و دوماه استراحت کنند و دوباره مکمل رو شروع کنند. یک داروی مفید دیگه برای اشتها هم هست به اسم بیوکول کیدز ای پی تی که البته ما هنوز پیداش نکردیم. ولی باید بگم که دکتر گفت هم افزایش اشتها میاره و هم عواض سیپروهپتادین هارو نداره.
دست آخر هم یک عکس از شب نشینی تو پارک: