آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

مرداد96

1396/6/4 11:19
نویسنده : کیان و نیکا
623 بازدید
اشتراک گذاری

قبلا از هرچیز  تولدم مبارکدلغکجشنبالاخره سه ساله شده . واقعا سه ساله شده کار سختی بود.خندونک

و اما باید بگم که عکسهای مربوط به جشن تولد سه سالگی مو قصد دارم توی پست بعدیم بزارم و در این پست فقط می خوام راجع به مرداد ماه عکس بزارم. ولی قول میدم پستهای بعدی رو خیلی زود بزارم. به قول خودم : بابا قول میدم قول مردونه(انگشت کوچیکمم قلاب میکنم میگیرم بالاچشمک)

واما از حال روز خودم باید بگم ملالی نیست جز غذا نخوردن و کم اشتهایی و ورجه وورجه زیاد و بالا رفتن از در و دیوار راضی توی شش هفت ماه گذشته اصلا وزن اضافه نکردم طوری که مامان بابا میترسند این دفعه که بریم پیش دکتر حبیبی حسابی دعوامون کنه.چشمک

این هم مدارکش:

یعنی به ندرت، اگه کاری داشته باشد بیام روی زمین دوباره بر میگردم رو دسته های مبلخنده

 

دیگه از مرداد ماه بخوام بگم اینکه هوا حسابی گرمه و شبها که خنک تره جون میده برای بیرون در آمدن و گردش تفریح و آب بازی:

 

طبق آخرین گزارشات در ماه گذشته چند مورد سوسک در منزل ما مشاهده شده که این خود زنگ خطریست برای آقای پدر و البته  آقای پدر را هم وادار ساخته که به دنبال کشف علت تموم خانه را زیر و رو کند. تعجب اینجانب اسم آن سوسکها را مورچه اسبی بزگ گذاشته ام. در هنگام مشاهده موچه اسبی بزرگ(سوسک) صدا جیق مادر به عرش رسیده، پدر به تکاپو افتاده و این وسط من بسیار خوشحال و هیجان زده میگردم.خندهخنده

در عکس زیر پدر به دنبال کشف منبع مورچه اسبیهای بزرگ(سوسک) محتویات کمدها را خالی کرده و من هم اینوسط عروسیمه و کلی دارم با به هم ریختگی خونه حال میکنمخندهراضی

 

یک روز هم مامانی نبود بابایی برام پوفک هندی درست کرد نشستیم با هم خوردیم:خوشمزه

 

تعمیرات خونه عمو احسان هم کم کم داره آماده میشه تا کمتر از یک ماه دیگه با افسانه خانم عروسی کنند و برند سر خونه زندگی خودشون. من هم هر وقت میرم خونشون خیلی شیرین و با مزه میگم: وای چقدر خونتون قشنگ شده مبارک باشه.حسابی کلی دلبری میکنم با این زبونممحبت

 

و اما مهمترین رخ داد در مرداد ماه عقد کردن عمو احسان و افسانه خانم تو دفتر خونه بود. تشویقتشویقجشن

اینجا هم ما داریم میریم محضر :

مبارکشون باشه. امید واریم که خوشبخت بشندمحبت

 

این عکس رو هم بعد مراسم گرفتم:

بوسبوس

چند روزه دیگه با عکسهای جشن تولدم برمیگردممنتظر

 

 

پسندها (7)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان صدیقه
4 شهریور 96 17:49
عزیزم.مبارک باشه عقد عموی عزیزت. ماشالا خودتم حسابی شیطون شدی
مامان فرخنده
6 شهریور 96 8:39
سلام به داداش کیان تولدتون مبارک باشه البته ما توی پست قبلی تبریک گفتیم ولی هنوز تایید نشده همیشه شاد وسلامت باشی داداشی آخه قربونت برم چرا غذا نمیخوری وقت کردی یه ذره بیا پایین از اون مبلها عقد عمو جان هم مبارک باشه ان شاالله عکس دامادی خودتت را بذاری کیان جون پسر شجاع که از سوسک نمی ترسه همیشه همین طور قوی باش
مامانی گیتا جون و بردیا جون
8 شهریور 96 10:32
کلی تبریک اول از همه واسه سه سالگی گل پسری بعدش واسه مراسم عقد کنان عمو جون