مرداد96
قبلا از هرچیز تولدم مبارکبالاخره سه ساله شده . واقعا سه ساله شده کار سختی بود.
و اما باید بگم که عکسهای مربوط به جشن تولد سه سالگی مو قصد دارم توی پست بعدیم بزارم و در این پست فقط می خوام راجع به مرداد ماه عکس بزارم. ولی قول میدم پستهای بعدی رو خیلی زود بزارم. به قول خودم : بابا قول میدم قول مردونه(انگشت کوچیکمم قلاب میکنم میگیرم بالا)
واما از حال روز خودم باید بگم ملالی نیست جز غذا نخوردن و کم اشتهایی و ورجه وورجه زیاد و بالا رفتن از در و دیوار توی شش هفت ماه گذشته اصلا وزن اضافه نکردم طوری که مامان بابا میترسند این دفعه که بریم پیش دکتر حبیبی حسابی دعوامون کنه.
این هم مدارکش:
یعنی به ندرت، اگه کاری داشته باشد بیام روی زمین دوباره بر میگردم رو دسته های مبل
دیگه از مرداد ماه بخوام بگم اینکه هوا حسابی گرمه و شبها که خنک تره جون میده برای بیرون در آمدن و گردش تفریح و آب بازی:
طبق آخرین گزارشات در ماه گذشته چند مورد سوسک در منزل ما مشاهده شده که این خود زنگ خطریست برای آقای پدر و البته آقای پدر را هم وادار ساخته که به دنبال کشف علت تموم خانه را زیر و رو کند. اینجانب اسم آن سوسکها را مورچه اسبی بزگ گذاشته ام. در هنگام مشاهده موچه اسبی بزرگ(سوسک) صدا جیق مادر به عرش رسیده، پدر به تکاپو افتاده و این وسط من بسیار خوشحال و هیجان زده میگردم.
در عکس زیر پدر به دنبال کشف منبع مورچه اسبیهای بزرگ(سوسک) محتویات کمدها را خالی کرده و من هم اینوسط عروسیمه و کلی دارم با به هم ریختگی خونه حال میکنم
یک روز هم مامانی نبود بابایی برام پوفک هندی درست کرد نشستیم با هم خوردیم:
تعمیرات خونه عمو احسان هم کم کم داره آماده میشه تا کمتر از یک ماه دیگه با افسانه خانم عروسی کنند و برند سر خونه زندگی خودشون. من هم هر وقت میرم خونشون خیلی شیرین و با مزه میگم: وای چقدر خونتون قشنگ شده مبارک باشه.حسابی کلی دلبری میکنم با این زبونم
و اما مهمترین رخ داد در مرداد ماه عقد کردن عمو احسان و افسانه خانم تو دفتر خونه بود.
اینجا هم ما داریم میریم محضر :
مبارکشون باشه. امید واریم که خوشبخت بشند
این عکس رو هم بعد مراسم گرفتم:
چند روزه دیگه با عکسهای جشن تولدم برمیگردم