آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

شروع داستان من

1399/2/19 18:16
نویسنده : کیان و نیکا
399 بازدید
اشتراک گذاری

داستان من از اینجا شروع شد که داداش کیان خیلی احساس تنهایی می کرد و تو خونه همش حوصلش سر میرفت، مامان و بابا هم خیلی گرفتار بودند.کیان جون بیشتر وقتها میرفت پایین و با بابا رضا (بابای بابا پیمان) بازی می کرد. دلش یک خواهر کوچولو می خواست تا دوستش داشته باشه💓 و باهش بازی کنه. این شد که به مامان و بابا گفت من دلم یک خواهر می خواد تا باهش بازی کنم، حتمی حتمی هم باید خواهر باشه. مامان و بابا هم که خیلی کیان رو دوست داشتند تصمیم گرفتند که آرزوی کیان و آرزوی خودشون رو که داشتن یک دختر بود برآورده کنند، این شد که زنگ زدن به کمپانی لک لک ها و منو به کمپانی سفارش دادن. بعد از اون 38 هفته طول کشید تا جاسپر منو از بهشت بیار پیش داداش کیان و مامان و بابا.

(تصویر کمتر دیده شده از من و جاسپر😜)

 

بعد از سفارش من کمپانی یک نشونی برای مامان و بابا فرستاد تا مشخص بشه که نی نی ثبت سفارش شده:

اون خط زیر حرفT نشون میده که من تو راهم دارم میام😁

 

بعد از اون مامانی تحت نظر خانم دکتر ناهید انوری آذر که دکتری بسیار حاذق و زبردست هستند بود تا لحظه ای که من تو بیمارستان پاستور به دنیا آمدم. 

این هم اولین تصویر سنوگرافی اینجانب:

 

تو این 38 خانواده ما لحظه های بسیار پر فراز و نشیبی رو طی کرد. لحظه هایی شیرین و لحظه هایی اشک آور که آخرش به خنده ختم شد. تو پیجهای بعدی این لحظه های تلخ و شیرین رو باهتون شریک میشم.😘

 

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)


19 اردیبهشت 99 19:29
عزیزمممم!! 💖💖💖
خیلی جالب داستان دخترنازتون رو مطرح کردین👑💖
انشالله نی نی سالم به دنیا بیاد♡♡
کیان و نیکا
پاسخ
تشکر😉
عمه فروغعمه فروغ
22 اردیبهشت 99 3:04
مبارک باشه قدم نورسیدتون 
داداش شدن آقا کیان هم مبارک😊
کیان و نیکا
پاسخ
ممنون خاله تشکر
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
24 اردیبهشت 99 2:37
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷