آخرش منو سرما دادید
آخرش اینقدر منو دست به دست کردید تا سرما خوردم.
البته خوب، چیزی که عوض داره گله نداره.حالا بگو چطوری؟ آهان به اینصورت که الان میگم. اصولا من اصلا از زمین موندن خوشم نمیاد. چون پائین حال نمیده. من دوست دارم همش تو بغل باشم . بغل خیلی خوبه هر وقتم منو میزارند زمین داد و بیداد میکنم تا منو بردارند. و همچنین دوستم ندارم که مامان و بابا تنها غدا بخورن، ممکنه دلشون واسم تنگ بشه. اینکه هر وقت می خوان غذا بخورند من باید حتمی رو پای مامان حضور داشته باشم . وقتی هم مامان غذا درست میکنه من دوست دارم تو بغلش باشم ببینم یک دستی هم بلده غذا درست کنه یا نه؟
در چنین شرایطی مامان و بابا از پا در می آیند و مریض می شوند و چون من خیلی بچه با مرامی هستم و دوست ندارم در چنین شرایط سختی ( یعنی مریضی) از بغل مامان و بابا بیرون بیام ، اینکه منم مریض می شم. اینجاست که میگن چیزی که عوض داره گله نداره.
خلاصه این شد که دیشب بنده بعد از اینکه مامان و بابا رو راهی دکتر کرده بودم خودم هم راهی دکتر شدم. توی مطب دکترمهیار می گفت ماشالله چه پسر خوشگل و خوش اخلاقیه، چقدر آرومه. و بابا هم هر چقدر تلاش کرد که به دکتر بگه نه بابا این پسر کلکه، حقه بازه هر وقت غریبه می بینه تریپ با کلاسی میاد ولی توخونه پدر در میاره، دکتر باور نکرد که نکرد
بگذریم چنتا عکس از خودم بزارم حالشو ببرید.چطوره خوبه؟
اینجا منو بردن حموم دخمل شدم
چنتا شکلک براتون در بیارم
خوشتون اومد
اینجا هم کم کم خوابم میاد
اینجا هم خوابم برده
اینجا هم خواب هواپیما می بینم
خوب فکر کنم دیگه بس باشه. تا یک روز دیگه و یکسری عکسهای دیگه بای
راستی نظر بدید حتمیییییییییییییییییییییییییییییی مرسی