مهمونی به افتخارآقا کیان
روز جمعه به افتخار اینجانب مامان و بابا یک مهمونی تو تالار یاقوت ترتیب داده بودن که به دلیل شلوغ بودن سر بابا(یعنی همون تنبلی ) تازه امروز عکس هاشو آپلود می کنیم.
جاتون خالی خیلی خوش گذشت و منم پسر خیلی خوبی بودم و اصلا مهمونارو اذیت نکردم .البته اینم بگم خیلی کسی رو تحویل نگرفتم. همش خواب بودم. با مهمونا هم چنتا عکس گرفتم که البته چنتاش که کیفیتش خوب بود رو براوتون تو وب میزارم . از اونایی هم که عکسشون نیست پوزش می طلبم آخه بعضی از عکسها زیاد خوب نه افتاده بود. عمو احسانم که کلا تو عکسها نبود یعنی بودا، ولی پشت صحنه بود .اون پیرهن زرده که اون پشتا واسه خودش می گرده عموجونه
اول خود مامانی
بعدش خاله با مامانی
بعدش بابا بزرگام
بعدشم مامان بزرگام
چون مامان عفت خوب تو عکس نیوفتاده یکی دیگه میزاریم
و حالا معرفی می کنم دختر دائی عزیزم رونیا
اینم منو رونیا و مامانو باباش یعنی حمید دائی و منصوره جون
اینم یک تعدادی از مهمونایی عزیزمون
(بنده بغل جده بزرگوار می باشم)
کلا بغل همه رفتم
این گل دونم فرزانه اینا دختر دایی مامانی آورده. خیلی خوشگله خوشم اومد. یکم که بزرگتر بشم همه گلاشو پرپر میکنم کیف میده
قصه مهمونی ما هم به این ترتیب تموم شد
در روزهای آینده می خوام چنتا عکس بامزه از خودم بزارم.
برمی گردم حتمی