آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 4 سال و 9 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

مهمونی همکارهای مامانی

1393/9/8 12:0
نویسنده : کیان و نیکا
2,313 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت بود مامانی می خواست همکاراشو دعوت کنه به یک مهمونه به خاطر منقوی. ولی خوب جور نمیشد تا اینکه بالاخره هفته پیش مهمونی برگزار شد. یک مهمونی خوب تو یک رستوران خوب یعنی رستوران شانی . همکارای مامانی هم زحمت کشیدن تشریف آوردن و هدیه هم گرفته بودند که دستشون درد نکنهخجالت. خانوم رحمانی مهر هم که دوست و همکار مامانی می باشند زحمت کشیده  دوربین آورده بودند و از همه عکس یادگاری گرفتند. دستشون در نکنه.

 

تقریبا همه آمده بودند حتی دکتر قجربیگی (یعنی آقای رئیس)

 

من اونجا دوتا دوست هم پیدا کردم . یکی شون علیسا بود پسر دکتر کاراگاه و خانوم یگانگی و اونیکی هم یاسمین جون دختر خانوم نصیری.

اینم عکساشون

 

اینم خودم تو بغل خاله در حال تماشا کردن مهمونابغل

 

دیدم همه دارن غذا می خورند. خوب منم گشنم شد. شیرمو خوردم

بعدش خوابیدمخواب

پسندها (11)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

ehsan
8 آذر 93 15:25
كيان موشه از اون باقلوا ها بيار دونفري بزنيم
کیان و نیکا
پاسخ
عمو باقلوا رو خوب دیدیا
مامان ریحانه
8 آذر 93 15:35
عزززززززززززیزم تو چقدر خوش به حالت شده از یه طرف کادو از یه طرف پیدا کردن دوست عزیز دلم همیشه برات خوبی باشه و خوشی گلدونه پسر قند عسل می بوسم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه
مامانی
8 آذر 93 16:32
به افتخار کیان جون که براش مهمونی دادن ..یه دست یه هورااااا
one
8 آذر 93 16:42
چه نازی تو بخل خالت عزیزم
مامانِ نی نی
9 آذر 93 14:28
قربونت برم چه پستونک بامزه س توو دهنت...
مامانی رایان
9 آذر 93 14:57
همیشه به گردش و جشن و شادی کیان جونم.
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی و همچنین
مامان نی نی
9 آذر 93 17:02
کیان جون عکس آخرت خیلی بامزه س.
رومینا
9 آذر 93 17:34
کیان جونم اگه پیشت بودم دولپی خورده بودت دیگه دست مامان و جون و بابا جون درد نکنه که همچین مهمونی خوبی برای کیان جون گرفتن قربون شیر خوردنت بشم نوش جونت باشه عزیزم بد جور باقلوااااااااااا داره چشمک میزنه . خیلی خوش و اب و رنگه
کیان و نیکا
پاسخ
بفرمائید باقلوا خاله ای کاش آدرسی چیزی میگذاشتید ما هم به شما سر میزدیم
مامان بهی
10 آذر 93 7:19
ماشاالله تپلي خاله خوش بگذره
مامان محمدطاها
10 آذر 93 11:47
کیان کوچولو خوش میگذره ها انشالله همیشه براتون خوشی باشه
کیان و نیکا
پاسخ
به من که خوش میگذره. ولی مامان بابا رو نمیدونم
nafase-man
11 آذر 93 21:19
یعنــــــــی من الان دارم با یه نی نی سه ماه میحرفم؟
کیان و نیکا
پاسخ
په نه په پیر شدم یاد بچگیام کردم دارم خاطرات کودکی مو باز گو میکنم
nafase-man
11 آذر 93 21:20
وای عزیـــــــــزم چه نازی
مامانی
12 آذر 93 2:05
ای جووون دل . ایشالا جشن دامادی کیان جون . ماشالا خدا حفظش کنه و از چشم بد دور باشه
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی مادر زن جان
مامان روشا
12 آذر 93 13:29
سلام آقاکیان ماشاالله هزارماشاالله بزرگ ونازشدی چشم حسودت کورعزیزم انشاالله همیشه خوب وخوش ولبت خندون باشه
مامان محمد طاها
14 آذر 93 11:05
سلام کیان کوچولو این روزا خوش میگذره عزیزم از این روزا لذت ببر چون فقط فقط مال خودته بببببببببببببببببوس
مامان آرمان
15 آذر 93 18:44
سلام کیان کوچولو چطوری حال واحوال؟؟ منم بچه سشووارم تا دوسالگی تنها همدم من سشوار بود دمش گرم . راستی شما چطور به جادوی سشواری پی بردید؟؟ من با اولین حموم نوزادی باهاش دوست شدم ومامان که دید من وسشوار چه ارادتی به هم داریم هرجا میرفت اونم باخودش میبرد تومهمونیا حالا بچه ها هرچی دلشون میخواست سروصدا میکردن دنیا رو آب میبرد ما رو خواب ومامان ایییییییی کیف میکرد. راستی میای باهم دوست بشیم؟مخلص شما آرمان
کیان و نیکا
پاسخ
راستیا الان به فکرم رسیدمیشه یک سشوآر همرا درست کرد همیشه همراه آدم باشه. دستت درد نکنه آرمان جون ایده خوبی دادی