بخور بخواب مهمونی
دوستان می بخشید یک مدتی حال نداشتم وبلاگو آپدیت کنم
خوب اول از مهمونی شروع میکنیم:
اون شب آخری که رفتیم خونه مامان عفت مهمونی و خدا بیامرز بابا بزرگ هم بود. مامانی با کمک بابایی اون شب این ژله رو درست کردند. البته جنس یک از ژله ها خوب نبود رنگش مثل همیشه شفاف در نیامد
خوب حالا چند تا عکس از مهمونا:
این توپولو اسمش عرشیاس پسر دایی بابا، نوه ته تغاری. ببینید چقدر قشنگ این وروجکو بغل کرده:
این پسر خوش خنده هم علی رضا یکی دیگه از پسر دائی ها:
دائی عباس رو هم که تاحالا ندیده بودید دائی بابایی:
خوب حالا بریم سر خوردن:
اصولا همه چیز رو می شه خورد. میگید نه پس ببینید
اییییییی این خرسه چه اینجا آویزونه بخوریمش:
اییییییییی این گاوه چیه آومده تو رورواک من. بخوریمش:
دارید پوشکمو عوض می کنید. اییییییی این شلوار چیه اینجا افتاده . بخوریمش:
مامانی داره کار خونه انجام میده. اییییییییی این کیسه فریزر چیه اینجا افتاده.بخوریمش:
خدایش این کیسه فریزر از صد تا اسباب بازی خارجی بیشتر سرگرم کنندست. باور کنید راست میگم
یک روز یک جوراب خوشگل پاهام کردند. نگاه کردم دیدم دوتا موش کوچولوی خوش مزه روی جوراباس . تا مامانی از اتاق رفت بیرون به هر ضرب زوری بود موشه رو از روی جوراب کندم خوردم
اییییییییییییی این دیگه چیه پاه .بخورمش ببینم:
(میدونم الان تو دلتون میگید این عکسو باید یک کوچولو از عقب تر میگرفتند)
نمیونم چرا این پای چپم همش سیخونکی بالاس اگه تو عکسهای بالا دقت کرده باشید مشخصه.
کارتون میتی کومان یادتونه (این علامت پای حاکم بزرگ است. احترام بگذارید. میتی کومان)
خوب حالا بریم سر وقت خوابیدن
خوب الان مثلا من خوابم:
الان کشو قوس میکنم می خوام بیدار بشم:
خوب حالا بیدار شدم:
(سلام صبح بخیر)
وقی صبح از خواب بیدار میشم یک خنده ای میکنم که دل مامانو بابا ضعف میره،بعدش میان منو میزارن تو تخت خودشون:
اینجا هم که رفتم تو مهمونی برای خودم خوابیدم:
خوی این یکدونه عکس آخری رو هم بزارم دیگه برای امروز بسه. برم بخوابم: