هرشب شهر بازی
یادتونه پارسال مامانم اینا رفته بودند سیرک عجایب منو نبرده بودند خوب حالا امسال من مدام میرم اونجا مامان اینا رو هم نمیبرم . با توجه به اینکه روزها مدام خونه هستم و حوصله ام سر میره، به خاطر همین شبها با بابایی میزنیم بیرون تا هم یک حال و هوایی عوض کنم و هم مامانی بتونه به کارهای خونه برسه. این سیرک عجایب که گفتم یک شهر بازی که من از همه شهر بازیها بیشتر دوستش دارم و بیشتر شبها اونجا میریم. دیگه همه پرسنل اونجا منو میشناسند و تا من میرسم اونجا همه خاله ها جمع میشند دورم میگن وای کیان جون اومد. بزارید چند تا عکس از اونجا براتون بزارم.
این آقا شیره هست که هر وقت بریم دم در نباشه من مدام داد میزنم : شی رف جیش جیش. یعنی شیره رفته جیش کنه خلاصه جلوی همکاراش آبرو براش نگذاشتم
این هم دم درازه که دمش خیلی درازه ناخنهاشم نمیگیره دراز شده:
این هم زرافه گردن دراز که همیشه ولو رو زمینه مدام باید نازشو بکشم:
وای من عاشق شکم این گلوریا شکم گنده هستم:
پشت گلوریا شکم گنده سرزمین ماداگاسکاره، روبروشم که پارک ژوراسیکه و هردوشون مال بزرگترهاست ولی چون من خیلی پسر شجاعی هستم سوار قایق هردوشون میشم و اینقدر با بابای سوار شدیم که کلا همه مراحلشو حفظ شدیم .البته چون عکس گرفتم ازش ممنوعه براتون عکسی ندارم که بزارم
این هم تکاور فضایی آقای بازلایت یر:
و اما این دایناسوری که پشت سر من (اون بزرگ تره )خیلی باحالا، وقتی روشن میشه شروع میکنه به دست پا زدن و از خودش صدا در میاره. کلیدشم زیر پاشه. من همیشه از لای نردها میرم او تو و کلیدش رو خاموش روشن میکنم اون وقت خاله های شهر بازی میان من رو دعوا می کنند که کیان چرا میری اونجا خطر ناکه من هم خاله هارو دعوا میکنه:اییییی ایییی ایییییییییی احتمالا دام میگم دلم می خواد به شما چه
چند تا عکس دیگه هم بزارم:
جمعه ها هم با بابایی میریم پارک ملت به اردک ها غذا میدیم:
اینجا هم رفته بودم آموزشگاه زبان دوست بابایی، دیدن استعدادم خوبه سریع دعوت به کار شدم الان هم دارم تدریس میکنم البته من یک زبانی رو درس میدم که شما بزرگترها متوجه نمیشید، مخصوص بچه هاست. حروفشم به این صورت که در تصویر زیر میتونید مشاهده کنید
این از بیرون رفتن هام. تو خونه هم که باشم معمولا کارتون نگاه میکنم. محبوبترین کارتونی هم که دوست دارم تو تی تو (TUTITU) خیلی باحال و خیلی عاشقشم. اینقدر نگاه کردم که تا تو تی تو میخواد چیزی درست کنه سریع به مامانی میگم که اون چیه خوب باهوشم دیگه. اون کندورهایی که مامانی میخورد اینجا جواب داده
حالا هم با عکس هایی که عمو احسان از شب تولدم زحمتشو کشیده این پست رو تمون میکنم: