خرید لباس عید
سلام به همه
با توجه به اینکه شب عید فرا رسیده و همه به فکر عید هستند، این شد که مامانی رفت لباسهای عیدمو آورد و تنم کرد. ولی راستشو بخواید اصلا مناسب نبود و هنوز اندازم نشده بود .این شدکه تصمیم گرفتیم بریم یک دست لباس جدید برای عید بخریم. خلاصه بعد از کلی چرخیدن تو مغازه ها و پاساژها بالاخره این لباسو برام خریدن. البته باید تا رسیدن عید به کسی نشونش ندم تا سوپرایز باشه ولی خوب چه کنم دیگه به شما دوستام نشونش میدم:
باز یک کوچولو برام بزرگه ولی خوب تا عید اندازه میشه
دیگه اینکه تو این هفته برای اولین بار بدون مامان بزرگ رفتم حموم متاسفانه چون دوربین رو تو حموم نبرده بودم عکسی ندارم که براتون بزارم جز این عکس که بعد از حموم گرفتن:
ببینید نامردا منو دخمل کردن
خوب یکم از کارهام براتون بگم
یکیش اینکه بعد از ظهر ها که مامانی همه کاراشو کرده ،برای من هم غذاهای خوشمزه هم درست کرده وقتی میخواد استراحت بکنه من تازه بازیم میگیره هی اذیت میکنم موهاشم هی میکشم
دیگه اینکه علاقه زیادی به خوردن پا پیدا کردم:
تازه دوتا پامم بلدم بخورم:
مشغول خوردن گاوی بودم که مامانی سر رسید این عکسو ازم گرفت:
ای واییییییییییی آقا موشه نیاد منو بخوره
دوستای عزیزم این جعبه داروهای منه که بابابزرگ رضا برام درست کرده
این پتوی خوشگل رو هم خونه مامان عفت بود که خوشم آمد باهش عکس گرفتن:
خوب حالا چندتا عکس همینطوری یهویی هم بزاریم:
از قورباغه خسته شدم یکم هم لم بدم تلویزیون نگاه کنم:
خوب این هم از عکس اختتامیه این هفته:
همه تونو دوست دارم بوس بوس بوس