انتظار شیرین
خوب حالا می خوام از شیرینی های دوره بارداری براتون بنویسم.
بعد از خبر باردار شدن، دومین خبری که خیلی خانواده مارو شاد کرد نتیجه آزمایش نیفتی (nifty) مامانی بودکه اواخر آبان ماه مشخص شد.
چرا شاد شدیم؟ به این دلیل:
مطابق آیتمی که تو عکس مشخص کردم،جنسیت من دختر تشخیص داده شده بود. از اونجایی که توی فامیل بابایی حتی یک دونه دختر هم وجود نداشت، همه فامیل آرزو داشتند که یک دختر به جمعشون اضافه بشه و اون یک دونه دختر هم کسی نبود جز اینجانب نیکا خانوم.😍 یادی هم کردیم از مامان بزرگ بابایی که همیشه آرزو داشت که یک همچین روزی رو ببینه ولی خوب قسمتش نشد😔. مامانی هم که همیشه دلش دختر می خواست و داداش کیان هم گفته بود فقط من یک دونه خواهر می خوام و اصلا حوصله داداش ندارم. هیچی دیگه اون شب وقتی بابایی جواب رو گرفت ، نتیجه آزمایش رو تلفنی به مامان نگفت تا یکم هیجان و استرس بالا بره. بعدش با یک دسته گل و شیرینی آمد خونه و همگی جنسیت منو جشن گرفتند.💐🍾
بعد از اینکه جنسیت من مشخص شد حالا دیگه وقت خرید کردن بود.
بعدش نوبت تخت و کمد بود که به دلیل کرونا یکم به تاخیر افتاد ولی با وجود این به موقع آمد:
والبته باید توش رو هم پر سیسمونی و اسباب بازی می کردیم:😁
این تخت و صندلی هارو هم که بابا بزرگ رضا برام درست کرده:😘
کالسکه و کریر و روروک رو هم که نیازی نبود بخریم، چون از زمان داداش کیان بلا استفاده مونده بود.😊
و اما یک کار خیلی خوب دیگه ای رو هم که مامان و بابا انجام دادن بستن قرار داد با موسسه رویان برای ذخیره سلولهای بنیادی بند ناف در بانک خون بود. البته امید وارم که هیچ وقت نیازی نباشه که ازش استفاده کنم ولی خوب آدم باید همیشه آینده نگر باشه.🙂
این هم روزهای آخر که همه سخت ثانیه شماری می کردن تا من بیام . بخصوص داداش کیان که مدام میپرسد باید چند شب بخوابیم تا دختری بیاد.
داداش کیان در حال بوس کردن من از رو شکم مامان متین
چقدر خوشبختم که یک همچین داداش خوبی دارم😘