تولد نیکا خانم
بالاخره به لحظه وصال نزدیک شدیم. خانم دکتر انوری آذر روز 14 اردیبهشت رو که تقریبا پایان هفته 38تم بارداری بود رو به عنوان روز سزارین برای مامانی تعیین کرد. از اونجایی که داداش کیان به صورت سزارین دنیا آمده بود من هم مجبور بودم راه اون رو ادامه بده. با این تفاوت که در تولد داداشی مامانی در بیهوشی کامل به سر می برد، ولی اینبار از روش بی حسی نخایی استفاده می شد. از اون جایی که در این روش مامانی در کلیه مراحل به هوش بود و میتونست پاره شدن شکم و لحظه دنیا آمدن من رو حس کنه یکم استرس داشت. ولی با وجود این من فکر میکنم این روش بهتر باشه، چرا عوارض بعد از عمل کمتری داره و بخصوص در سینه های مادر شیر زودتر جاری میشه و احتمال اینکه نوزاد به شیر خشک وابسته بشه کمتره.
صبح روز یک شنبه مامان و بابا شال و کلاه کردن و رفتن بیمارستان پاستور. خدارو شکر شرایط بیمارستان خیلی خوب بود و از نظرخطر وجود ویروس کرونا مشکلی دیده نمی شد. همه جا مرتب ضدعفونی می شد و پرسنل بیمارستان بسیار خوش رفتار و با حوصله بودند. بعد از انجام آزمایشهای اولیه و حضور خانم دکتر و همچنین دکتر نماینده موسسه رویان از بابت بند ناف، مامانی حدود ساعت 10:30 وارد اتاق عمل شد.
مامانی قبل از اتاق زایمان:
لحظه رفتن به اتاق زایمان:
در حدود ساعت 11 یک فرشته کوچولو روی زمین ظهور کرد و من با وزن 3.160 و قد 48 سانتی متر به دنیای شما آدم بزرگها پا گذاشتم💖
صدای گریه های من طنین انداز شد و در ساعت 12 بابایی اولین بار منو زیارت کرد.
این هم اولین تصویر ثبت شده از نیکا خانومی:
این هم تصویر سی دقیقه بعد:
وای که چقدر ناز خوابیدم
بعد از اون من و مامانی دو شب مهمون بیمارستان بودیم و البته شبها مامان فخری کنار ما میموند. بابا پیمان هم که همیشه تو راه روهای بیمارستان ولو بود.😁 نامردا هنوز هیچی نشده نی نی هارو میبردن همون روز اولی برای آزمایش از دستشون خون میگرفتند😭. یکی دو بار هم یواشکی به ما نی نی ها شیر خشک دادن خوردیم تا کم کم به شیر خوردن عادت کنیم.🤗
اینجا تو بغل مامان فخری خوابیدم:
اینجا هم تو بغل مامان عفت هستم:
روز سوم هم از پرسنل زحمتکش بیمارستان خدا حافظی کردم و با بابایی به خونه آمدیم.