تولد داداش کیان
خوب این پست رو کلا می خوام اختصاص بدم به تولد شش سالگی داداش کیانم.
ولی تو پست بعدی سعی میکنم عکسهای بیشتری از خودم بزارم.
البته تولد داداش کیان با توجه به مشکلات کاری بابایی مطابق برنامه قبلی برگزار نشد ، ولی خوب با رفع مشکلات، بالاخره با تاخیر انجام شد تا دل داداشی نشکنه.
داداش کیان عاشق جشن و شادیه، طوری که معمولا از فردای تولدش برای تولد سال بعد روز شماری میکنه، و همچنین عاشق انتخاب تم تولد و شخصیتهای باحاله. الان هم چند وقتی هست که تو مود شخصیت بت منه. فکر کنم بیشتر از بیست عدد سی دی بت من داشته باشه که بیشترش رو خاله مریم براش خریده. به خاطر همین هم امسال تم بت من رو برای تولدش انتخاب کرد. جالب بدونید از فردای تولدش هم تو اینترنت کیک تولد اسپایدر من رو سرچ می کرد برای تم تولد سال دیگه. ههههه😂 از دو ماه قبل تولد شروع میکنه به رقص تمرین کردن و انتخاب موزیک مناسب، لباس مخصوص، کیک، بادکنک ، نوع چیدمان و .... خالاصه حسابی خودش رو سرگرم میکنه و برای همه هم مشخص میکنه که کی باید براش چه هدیه ای بخره.🤣 خلاصه که داستان داریم
خوب اول یک عکس خوشگل میزارم برای عکس معرفی پست، بعد میریم سراغ بقیه عکسها:
اینجا داداشی داره به بابایی کمک میکنه تا دکور تولد آماده بشه. راستی داداشی یک عادتی داره که وقتی باد کنک باد میکنیم گوشش رو میگیره. مامانی میگه بچه حلال زاده به دایش میره. چون دایی حمید هم وقتی بچه بوده از ترکیدن باد کنک میترسیده.😂
حاصل زحمات بابایی برای آماده کردن تم بت من شد این میز که به نظرم قابل قبوله:
این هم حاصل زحمات مامان متین جون که دهن آدم رو آب میندازه:
چند تا عکس با خاله مریم که خیلی دوستش داریم:
حالا مامان و بابا:
و حالا مهمونهای عزیزمون که احتیاج به معرفی ندارند:
بعدشم که رقص و شادی و بعد اون فوت کردن شمع، بریدن کیک، باز کردن کادوها و دست آخر هم خوردن شام خوش مزه:
آخر آخر هم همه رفتن خونه هاشون و داداش کیان شروع کرد به چرتکه انداختن برای تولد سال آینده😉