آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 4 سال و 2 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

اولین روز مدرسه

1399/6/26 0:41
نویسنده : کیان و نیکا
253 بازدید
اشتراک گذاری

از اونجایی که امسال کرونا آمد. مدرسه ها به جای بوی ماه مهر بوی شهریور میداد. اصلا امسال یک طور دیگه هستش، خیلی از مدرسه ها که اصلا بوی هیچی نمیده. ولی خوب خدا رو شکر مدرسه ای که مامان و بابا برای داداش کیان انتخاب کردن، تونسته با برنامه ریزی خوب با شرایط کنار بیاد و با وجود  شرایط کرونایی هنوز مدرسه اون شور و حالی رو که باید داشته باشه رو حفظ کرده.

راستش امسال بابایی تو رفتن کیان به مدرسه یکم مردد بود و فکر میکرد که مبادا بخاطر کرونا، داداشی توی مدرسه آنچنان که باید و شاید نتونه آموزش ببینه و از اونجایی که پایه کلاس اول خیلی مهمه، نکنه با پایه ضعیف بیاد بالا و آینده تحصیلیش با مشکل مواجه بشه. می گفت آسمون که به زمین نمیرسه خوب یک سال دیرتر مدرسه بره. تازه سال بعد قدش هم بلند تر میشه و اعتماد به نفسش هم بیشتر میشه. ولی مامانی اصرار داشت که داداشی امسال حتمی به مدرسه بره. این شد که پدر و مادر گرامی برای تصمیم گیری درست رفتند مشاوره پیش یک روانشناس کودک.  نتیجه هم این شد که داداشی امسال به مدرسه رفت. در انتخاب مدرسه کیان با توجه به صحبتهای آقای روانشناس مامان و بابا تصمیم گرفتند که خودشون رو در گیر رقابتهای که از چشم و هم چشمی نشات می گیره نکنند و مدرسه ای رو انتخاب کردند که به رشد همه جانبه شخصیت بچه ها اهمیت بده و نه صرفا قبولی در تیزهوشان و مسائل تبلیغاتی  دیگه. با این ترتیب مدرسه حکمت رو برای داداشی انتخاب کردند. در انتخاب معلم هم باز آنچه که اهمیت داشت لذت بردن و خواست داداش کیان بود و با توجه به اینکه در کلاسهای اسکای روم قبل از شروع درسه، داداشی عاشق سرکار خانم اسپرورینی شده بود به نظرش احترام گذاشتند و با مدرسه صحبت کردن که ایشون معلم داداشی بشه. الان هم داداش کیان حسابی معلمش رو دوست داره و تو مدرسه حسابی بهش خوش میگذره. با وجود کرونا مامان بابا بین کلاس حضوری و آنلاین کلاس حضوری رو ترجیح داداند چون میدونستند به جز درسهایی که تو کتاب هست، درسهایی دیگری هم هست که آدم باید بیرون از خونه یاد بگیره و البته به تمهیداتی که مدرسه برای مقابله با کرونا در نظر گرفته بود کاملا اطمینان داشتند. خوب حالا یک عکس از توی کلاسشون که خانم معلم گرفته رو براتون بزارم، بعد بریم سر ادامه داستان:

مدرسه حکمت

این لباس فرم های مدرسه داداشه:

مدرسه حکمت

مدرسه حکمت

قربونش برم که هرکی تو خیابون با این لباسها میبینتش عاشقش میشه😍

این هم نقاشی که برای روز اول مدرسه داداش هنرمندم کشید:

مدرسه حکمت

این گل رو هم روز اول مدرسه برای خانم معلمشون هدیه برد:

مدرسه حکمت

اینجا هم دارند به داداشی برای ورود به مدرسه خوش آمد میگند:

مدرسه حکمت

این عکس رو هم از روی سایت مدرسه برداشتیم. عکس پایین سمت چپ داداشی داره با چکش زنگ افتتاح سال تحصیلی 99 رو به صدا در میاره:

مدرسه حکمت

با آرزوی موفقیت برای داداشی، بریم چند تا عکس از باغ آقای خلیلی راننده شرکت بابایی اینا رو براتون میزارم:

اینجا هم داداشی به همراه بابایی من و مامان متین رو پیچوندند رفته جاده سلامت پیاده روی:

جاده سلامت

و دست آخر هم اینجا داداشی داره بادکنک آبی هاشو مسلح میکنه تا برای جنگ با بابایی آماده بشه:

😘😘😘

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)