رفع مشکل کم وزنی و عقیقه کردن گوسفند
دوستای گلم میبخشید که جدیدا دیر به دیر به نی نی وبلاگ سر میزنم گرفتاریم دیگه چه کنیم
خوب دلم براتون بگه که یادتونه مامانو بابا خیلی نگران بودن که چرا من وزن نمیگیرم . خوب خدا رو شکر مشکلم الان دیگه حل شده. میپرسید چطوری ؟
خوب به اینصورت که اولش بابا و مامان هر روز مثل این آدمهای متمدن 800 بار زنگ میزدن (الووووووووو مطب دکتر.....) که مثلا وقت ویزیت بگیرند. ولی بعد یک هفته متوجه شدند که سر کارند. این بود که دست از بازی فرپلی برداشتند و تصمیم گرفتند برای گرفتن نوبت از دکتر از بند( پ) استفاده کنند(اینجا بود که من فهمیدم تو زندگی شما آدم بزرگا پارتی نقش مهمی رو ایفا میکنه)
بعدش که آقای دکتر بنده رو زیارت کردو کلی قربون صدقم رفت، یک سری ویتامین وشیرخشک داد بهم و گفت بخور تا ببینیم چند کیلو میتونی وزن اضافه کنی. اینم داروهاش:
خلاصه دستش درد نکنه منم شروع کردم عینهو لودر به خوردن و به دینسان موتور رشد من که مدتی بود خاموش شده بود با تمام قدرت شروع به کار کرد و وزن خیلی سریع بالا آمد.
چند روز بعد هم که رفتیم مرکز بهداشت گفتند که وزنم به 6500 گرم رسیده.هورااااااااا
از اون روز کارم فقط شده خوردن و یک کار دیگه
مامانو بابا هم موقع عوض کردن پوشک خیلی سر به سر من میزارند:
که البته منم بدم نمیاد
تازه خیلی وقتا سعی میکنم خودم شلوارمو پام کنم. ولی نمیشه
از اون روزی که فهمیدم دکتری چه بازار خوبی داره تصمیم گرفتم که دکتر بشم. اینکه حسابی دارم درس می خونم
اصلا یک خر خونی شدم که نگو کتابو کلا میخورم نگاه:
راستی اینم از اختراعات بابامه. یک ترازو که هر هفته وزن منو باهش میکشه
اون سبد سمت راستی جای وزنه هاشه . از وسط به میله بالفیکس که الان تو عکس دیده نمیشه آویزونه .منم که تو کریر نشستم کلا رو هوام
یک خبر دیگه اینکه این جمعه مامان و بابا منو برداشتن بردند یکجای باحال که پر بع بعی بود.
اونجا بابایی یک بع بعی بیچاره رو انتخاب کرد و بردنش و بعد از وزن کشی سرشو پخ پخ کردن
( خوانندگان محترم به دلایل اخلاقی از گذاشتن بقیه عکسهای مربوطه به این جنایت معذوریم)
اونجا به مامان و بابا گفتند که چون شما می خواهید این گوسفند رو عقیقه کنید برطبق قوانید باید گوشتش رو به هیئتهای مذهبی بدیم تا به صورت درسته بپزنش و استخوناشو دفع کنند. ولی مامان و بابا گفتند که ما به این خرافات اعتقاد نداریم و این شد که گوشتشو بردند دادند به ایتام چون فکر میکردند که اینجوری مفید تره
منم که کلا تو ماشین خواب بودم:
وامااااااااااا دست آخری یک سوپرایز براتون دارممممممممم
اگه گفتید این چیه:
کرسی شب چله
کرسی بودنش که کرسیه ولی جنسش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
شاید باور نکنید ولی کل این کرسی و متعلقاتش از کیک درسته شده
دوست مامانی یعنی پریناز خانوم تو کار تولید کیکهای خاص هستند و کیکهای عجیب غریب حتی قشنگ تر از او کیکهایی که تو شبکه جم نشون میده درست میکنند. این کیکی رو هم که دیدید یک نمونه از کارشونه
فعلا بایییییییی