آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

مهمونی مامان عفت

1393/10/23 11:06
نویسنده : کیان و نیکا
1,333 بازدید
اشتراک گذاری

(بخدا هفته پش سایتو آپدیت کردم ولی همش پرید دیگه حوصلم نیومد دوباره بنویسمخطا)

سلام قبل از اینکه خاطرات این هفته رو بنویسم لازمه که چندتا نکته رو خدمتتون عرض کنم خوب توجه کنید:اجازه

 

اول اینکه ما نی نی ها پرتقال نیستیم: این آقای پدری هر وقت از سر کار میاد خونه همچین می گیره منو فشار میده انگاری داره آب پرتقال می گیریشاکی. بابا جان یکم از این خانوم مادر یاد بگیر محبت ببین چه آروم آدمو بغل میکنهبغل عینهو آدمخندونک.

دوم اینکه ما نی نی ها بستنی نیستیم: این آقای پدر هر وقت از سر کار میاد خونه همچین می گیره منو میبوسه و میلیسه انگاری داره بستنی میخورهشاکی. بابا جان یکم از این خانوم مادر یاد بگیرمحبتببین چه آروم آدمو میبوسه بوسعینهو آدمخندونک

سوم اینکه ما نینی ها توپ نیستیم: این آقای پدری هر وقت از سر کار میاد خونه همچین میگیره منو پرت میکنه بالا پائین انگاری داره والیبال بازی میکنهشاکی. بابا جان یکم از این خانوم مادر یاد بگیرمحبت ببین چه آروم با آدم بازی میکنهجشن عینهو آدمخندونک

 

و اما در هفته ای که گذشت مامان عفتی تصمیم گرفت که پسرخاله بابایی رو که تازه ازدواج کرده یعنی امید و مریم خانوم رو پاگشاه کنه. این بود که از مامان من هم خواست تا برای دسر یک چیزی آماده کنه. مامانو بابا تصمیم گرفتند که یک دسر به علاوه یک پیش غذا آماده کنند. و بدینسان منو تو اتاق به امان خدا رها کردندگریه و خودشون رفتن آشپزخونه. اینها اینم عکسش:

 

این شد که با همکاری بنده(چون پسر خوبی بودم اذیت نکردم) مامانی برای پیش غذا این کیک ژله ای رو آماده کرد. البته اسم دقیقشو خودمونم نمیدونیم ولی هر کی میدونه به مام بگه یاد بگیریم ما فقط درست میکنیمخندونک

این یکی از دیساشه:

 

بعدش برای پس غذا(دسر) ژله خورده شیشه رو درست کردیم که این شکلی شد.

یک دیسشو ببینید چه خوشگله:

 

بعدش که کارامونو کردیم.منم لباس تکراری هامو پوشیدم.

 

می خواستیم بریم پائیین خون مامان عفتی دیدیم که دارند در میزنند.

کیه کیه در میزنه درو با لنگر میزنهزیبا

من من دائی امیر. آمدم کیانو بخورمترسو

این شد که امیر دایی یعنی دایی بابایی که ما خیلی دوستش داریم آمد خونه ما . من هم افتخار دادم یک عکس یادگاری انداختم. البته کلی هم قیافه گرفتم:

 

بعدش مامانو بابا دیدن هنوز هم وقت دارند گفتن که چندتا عکس همینطوری هم بندازیم.

اینطوری:


بابایی همچین منو زده زیر بغلش انگاری هندونه زیر بغلش زده

نه جان من نگاه چطوری منو بغل کردهخنده

 

بعدشم که رفتیم مهمونی یادمون رفت از مهمونا عکس یادگاری بگیریم.فقط آخر مهمونی که همه حسابی خورده بودند. من گشنه موندم این شدکه از شدت گرسنگی مجبور شدم روسری مامانی رو بخورم:

 

خوب از مهمونی که بگذریم چنتا عکس همینطوری بزاریم حالشو ببریم

اول از همه عکس زهرا خانوم خوشگلبوس دختر آقای موسوی از همکارهای شرکت بابایی:

 

بعدش خودم که با لوپای آویزون به دور دستها خیره شدممتنظر

 

قبل از ورود دست به دهان

 

بعد از ورود دست به دهان

 

کلا دست همیشه در دهان

 

مامانی به بابایی میگه این پتو صورتیه رو جمعش کنیم زشته.شاکیشما قضاوت کنید. خوب مامانی تو آشپز خونه ، منم که وروجک، خوب اگه این پتو رو زمین نبود که من الان رو پارکت بودم که. نگاه:

 

عکساشم همچین بدک نیستسکوت

 

وقتی بابائی حمله میکنه می خواد منو بخوره اینطوری میترسمترسو

 

خوب اگه با بنده کاری ندارید با اجازه من اینجا یکم لم بدم تلوزیون نگاه کنم.بای بای

بای بایخندونکبای بایخندونکبای بایخندونکبای بایخندونکبای بای

پسندها (16)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (30)

مامان ریحانه
27 دی 93 11:58
ببین چه عکسای خوشگلی گرفته گل پسر ما خاله فدات بشه خاله قربونت بره همیشه به مهمونی باشی جوجو کوچولو آقا کیان گل خودمونیما مامانتم یه پا هنرمنده خوش به حالت با این مامانت
کیان و نیکا
پاسخ
ممنون از لطف شما خاله
رومینا
27 دی 93 12:04
خدای من کیان جون دیگه از کلوچه خوردن هم گذشته با دیدن دونه دونه عکسهاش دلم براش کلی ضعف رفت خیلیییییییییییییییییییییییییییییی کیان جونم خاله رومینا و رادوین دوستت دارن بابایی حق داره اینجوری پرتقالی بستنی و توپی باهات بازی کنه . مامان جونش واسش اسپند دود کنه هزار تا ببوسید کیان جونم رو ما هم خونمون از این پتوها تا مدتی پخش زمین بود تازه اول کاره وقتی که کیان جونم راه بیفته باز هم باید این پتو زمین باشه چون گاهی اوقات میافته زمین ما یه مدت تصمیم گرفتیم خونه رو فوم بکنیم مثل پارکها ولی هزینه خیلی بالایی داشت و به همون تشک و پتو رضابت دادیم با اومدن مهمون باز هم مجبور بودیم اونا زمین باشه کلا یه وضعی داشتیماااااااا مامان جون دسرتون عالیه واقعا حرف نداشت . من هنوز دارم به اون کیک و ژله نگاه میکنم چقدر خوشگل شده
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی خاله سلیقه ما که به شما نمیرسه آخه
مامانی رادین
27 دی 93 14:01
ای جون دلم عروسک قشنگم قربون اون لپای آویزونت تربچه مامانی از طرف منم همون کارایی که بابایی با کیان انجام میده بکنن ممنون چون آدم این پسمل رو ببینه نمیتونه خودشو کنترل کنه
کیان و نیکا
پاسخ
وای من از دست شما بزرگترا به کی پناه ببرم
مامانی رادین
27 دی 93 14:04
سلآم دوست عزیزم واقعا کارات عالی شدن آدم دلش نمیاد بخوره فقط باید نگاش کنیم راستی کلی به اون عکس مدل هندونه ای خندیدم واقعا درست توصیف کرده بودی بوس برای مامانی و کیان نازم
کیان و نیکا
پاسخ
ممنون خاله نظر لطفتونه
ehsan
27 دی 93 16:01
عموجون بايد به اين كاراي بابايي عادت كني....اين كارابراي اينكه از آب بندي زودتر دراي....
مامان سحر
27 دی 93 18:02
سلام مامان کیان جون ماشاالله به گل پسرت خیلی نازه
کیان و نیکا
پاسخ
ممنونخاله آقا پسر شما هم ماشالله خیلی نازه
فائزه
27 دی 93 18:25
سلام عزیز دلم آخی عشقم بخدا اگه منم اونجا بودم و ببینمت بدتل از باباییت خفت میکنم خواهل زاده هام از دسم کلافن کلافه خیلی دوست می دالم ملاقب خودت باش تو این سلما سما نخولی پلتغال ناز منی
کیان و نیکا
پاسخ
خاله فائزه خواهرزاده حاتون وبلاگ دارند تا منم بتونم برم ببینمشون
مامان صدیقه
28 دی 93 7:29
سلام عزیزم چه پسر بامزه ای دارین.با اجازه لینکتون کردم
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی خاله نظر لطفتونه
مامانِ نی نی
28 دی 93 8:40
چه مامان با سلیقه ای. لپاتو بخورم.
مامان
28 دی 93 13:49
وااااایییی ماشالله خیلی نانازی خدا زیر سایه مامان بابا حفظت کنه ناز پسر
مامان محمدطاها
28 دی 93 14:51
سلام آقا کیان باحال ما تو پست قبلی برات کلی نظر گذاشتم ولییییییی اشکالی نداره تو انقدر دوست داشتنی هستی که همیشه به مهمونی و خوشی باشی ...... مگه ما یه آقا کیان بیشتر داریم ...... دوستت داریم..... فدایی داری کیان جون
کیان و نیکا
پاسخ
خاله ببخشی نظرارو دیر به دیر می خونم بخدا وقت نمیشه
مامان روشا
28 دی 93 20:36
سلام داش کیان چطوری خوبی ؟ خوب مهمونی میگیرید ومارو دعوت نمیکنی ها !!! راستی پنج ماهگیت مبارک البته باتاخیر خودتو ببوس داداش به تلویزیکنت برس
مامان بهی
29 دی 93 7:25
ماشاالله گل پسر خوب كه ميذاري ماماني كاراشا بكنه دوستت دارم خوش اخلاق خاله
آرمان
29 دی 93 13:41
سلام پرتقال بستنی توپ قلقلی چطوری؟ باورمیکنی مامانم تو را اندازه من دوست داره؟ تازشم دیروز به بابایی یه حرفای میزد که من چندشم میشدگوشتا بیار جلو جلوتر میگفت این کیانی هوسم انداخته یه نی نی بیارم !!!مامان بی جنبه مملکت به این آبادانی حالا لپاتو بیار جلو جلو جلوتر بگیرم بکشم که دیگه تو باشی از این هوسا به دل مامان ما ندازی
آرمان
29 دی 93 13:52
میگم کیانی مدیونی این کیک ژله ای رو به مامان من یاد ندی بین خودمون بمونه مامانی چندبار درست کرده وخراب شده وفقط به خورد ما داده مامان هنرمندی داری قدرش رو بدون ایمیا کنید لطفا مرسی مرسی مرسی
کیان و نیکا
پاسخ
چشمخاله حتمی
مامان امیرعلی
29 دی 93 20:57
منم از اون دسرا میخوام....قربونت برم...ان شال..یه روز خودت عروس بیاری برا مامان...راستی خونه ما برعکسه بابایی امیرعلی رو اروم بغل میکنه ولی من نه...
کیان و نیکا
پاسخ
خوب آخه خونه ما کلا همه چی برعکسه
مامانِ نی نی
30 دی 93 9:03
ممنونم از راهنمایی هات. عاشقتم کیان. بوس بوس بوس
مــــــامـــــانی
30 دی 93 14:55
کیان جان ناراحت نباش این بابایی ها همشون همین طوری هستند بابامحمد من هم همین طوری از در که میاد تو ( البته بعد از شستن دست ها ) شروع میکنه به خوردن من همش میگم بابا جون مامانی غذا درست کرده ولی گوشش به این حرف های من نیست خوب آخه بابایی ها هم از صبح تا بعدازظهر نی نی هاشون رو نمی بینن خوب حق دارن دیگه خوب برادر من باید سوخت و ساخت با این کار بابایی ها شانس بیاریم تموم مون نکنند عزیزم تمام عکسات مثل همیشه قشنگ و زیبا و خوردنی بود اگر دست بابا محمد مهدیا به شما برسه تمومت میکنه از بس بوس بوس میکنه شما رو
محدثه
1 بهمن 93 10:13
به به چ مامان هنرمندی داری ممنونم که به ما سر زدی ناز پسر
فائزه
1 بهمن 93 18:08
عزیزم نه وبلاگ ندارن آخه مامانشون مسه مامان تو باسلیقه نیستن که ....ههههه
کیان و نیکا
پاسخ
در عوض یک خاله خیلی خوب دارند
Kosar
1 بهمن 93 18:18
وای نفسم قربونش برم
مامان
2 بهمن 93 8:59
اسمش چیز کیکه تپل جون
مامی حنان جون
2 بهمن 93 9:52
سلااااااااااام به کیان جون لپ لپی ما.بابای شما حق داره به خدا.چطورجلوی خودشو بگیره بنده خدا نخوردت.مواظب خودت باش خاله.خیییییلی ها هوس خوردنت میاد به ذهنشون.به نظرم بادیگارد بگیر واسه خودت.میان میخورنت.هام هام...مامان و بابای هنرمندخسته نباشین تنها تنها دسرمیخورین هااااا.جای مابه کیان هم بدینبچه رو تنها تنها ول نکنین توی اتاق به کاراتون برسین گناه داره طفلی
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی خاله مگه همین شما هوای منو داشته باشید
فائزه
2 بهمن 93 13:29
قربونت برم من کیان نازم هرچی ببوسم کمه چشم حسود کووووور
مامانی
4 بهمن 93 21:56
الهی که خدا حفظش کنه این شازده پسر و
ماما شادمهر کوچولو
7 بهمن 93 15:23
به به چه مامان هنرمندی کاش مامان منم یاد بگیره با وجود من بتونه اینهمه هنر از خودش در وکنه
کیان و نیکا
پاسخ
اختیار دارید خاله جون شما خودتون هزارتا هنر دارید
پرنیان
10 بهمن 93 11:03
واییییییییییییییییییییییییی خیلی خوشگله ب منم سربزنید خوش حال میشم
نیلوفر
14 بهمن 93 15:52
وااااااالی که این بچه چه جییییگریه! قربووووون اون لپاش بشممممم من. منکه از دیدن عکساش سیر نشدم. خییییلی نازه هزار هزار ماشالا!!!! میشه دو تا از عکساشو روی لاینم بزارم؟!مرسیییی
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی خاله شما هر چند تا عکس دوست داری بردار
طناز (مامان آروين)
20 بهمن 93 11:57
قربون اون لوپات يششششششم ممممممممن. خدا خفظت كنه عزيزم.
کیان و نیکا
پاسخ
ممنون شما لطف دارید
مامان مهدیه
16 شهریور 94 16:58
کیان جونی خیلی جیگره.خدا حفظش کنه