آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 4 سال و 9 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

تعطیلات نوروز 94

1394/1/17 15:19
نویسنده : کیان و نیکا
2,239 بازدید
اشتراک گذاری

سلام می بخشید که بنده یک مدتی غایب بودم خجالت خوب آخه تعطیلات بود منم حسابی سرگرم بودم.خوب تو این مدت اینقدر جا های مختلف رفتم که آمارش از دستم در رفته. ولی خوب سعی می کنم یکمی اطلاع از خود در بکنم. اول اینکه تو این مدتی که نبودم هفت ماهگی رو رد کردم .لذا چند تا عکس از هفت ماهگیم براتون میزارم:

 

 

بعد از اینکه هفت ماه شدم تو مرکز بهداشت به مامانی گفتند که حالا دیگه میتونند به دستام نون بدند که باهش بازی کنم تا کم کم با مزه نون آشنا بشم. مامانی هم همین کار رو کرد ولی یادش رفت که بهم بگه نباید نون رو بخورم. این شد که هر چی به من نون میدادند منم قلمبه میزاشتم تو دهنم و به هر زحمتی بود سعی میکردم قورتش بدمسبز

 

و از اونجایی که داشتم خودمو خفه میکردم مامانی گفت که اصلا لازم نکرده نون بخوری و نون رو از دستم گرفت. من هم که جدیدا یاد گرفتم برای رسیدن به خواسته هام باید جیق بکشم شروع کردم به داد بی داد کردن عصبانیولی آخرشم بهم نون ندادند.

 

از نون که بگذریم یک چهار شنبه سوری همچین مختصری رو هم پشت سر گذاشتیم. ولی خوب از چهار شنبه سوری پارسال خیلی خیلی بهتر بود.(رجوع شود به مطالب مربوط به عید گذشته)

 

بعدشم که برای سفره هفت سین امسال یک نو آوری از خودمون در بکردیم و به جای سفره یک درخت هفت سین درست کردیم. هفت تا سبد هم ازش آویزون کردیم که توش هفتا سین داشت.

ببینید چه خوشگل شدهمحبت:

تازه درختش چون خیلی خوش برو رو بود یک پرنده هم اومد و روش لونه درست کرد و تخم هم گذاشتچشمک

 

بعد از اینکه عید شد من هم رفتم کنار هفت سین و باهش یک عکس انداختم که بابایی گذاشت تو وایبر و بدینسان من عید رو به همه تبریک گفتم. راستی عید شما هم مبارکمحبتمحبت

 

صبح روز اول عید رفتیم خونه مامان بزرگ بابایی چون که روز اول امسال نو عید بابا بزرگ بابایی بود.(روحش شاد). بعدشم رفتیم خونه مامان فخری. اینجا هم من دارم سفره هفت سینشونو بهم میریزم:

 

روز دوم عید هم مامانو بابا رفتن باغ. آخه رسم دارند که کل فامیل از دورو نزدیک همه روز دوم عید جمع میشند توی باغ. البته چون من یکم شلوغ کار تشریف دارم منو با خودشون نبردنعصبانی. ولی بهم قول دادند که برای آخر تابستون منو با خودشون ببرند  . آخه دو بار در سال دور هم جمع می شند.

با عرض پوزش به دلایلی که خودتون می دونید نمیتونم عکسی براتون بزارم فقط یک دونه عکس مامانی رو با عرشیا جون براتون میزارم:

 

اینجا هم من دارم عیدی هایی رو که گرفتم وارسی میکنم ببینم سکه هاش چند گرمیه:

 

 

عرض کنم خدمتتون که روزهای اول وقتی میرفتیم مهمونی من خیلی احساس غریبی می کردم  آخه تا چند روز پیش فکر میکردم تو دنیا به جز مامانو بابا و چند تا فامیل نزدیک آدم دیگه ای وجود نداره.سوال اما کم کم متوجه شدم که اوووووو چقدر آدمیزاد زیاده. این شد که کم کم به شرایط عادت کردم و روزهای آخر اوضاع بهتر شد. البته باز هم شبها که خسته میشدم وقتی مهمون خونمون میومد یکم بهشون اخم میکردم و کسی رو تحویل نمیگرفتم.قهر. امسال چون با وجود من یکم مهمونی رفتند سخت شده بود به ناچار مامانو بابا مجبور شدند که از بعضی از مهمونی ها که اتفاقا خیلی هم دوست داشتند برند انصراف بدند خجالت. خوب چرا سر تکون میدید سخته دیگه. تا من بخوام از خواب بیدار بشم تا شیرمو بدند پوشک عوض کنند تا حاضر بشم دو تا مهمونی بریم دوباره باز یا خوابم میگیره یا گشنم میشه یا ...... خلاصه از همه اونایی که باید خونشون میرفتیم و نرفتیم عذر می خواهیم .ایشالله سالهای بعد جبران میکنیم.

زیاد از مهمونی هامون عکس نگرفتیم ولی حالا با این وجود چند تا عکس بزاریم:

خاله مریم رو که همتون میشناسیدمحبت:

 

چند تا عکس یهوی:

 

 

 

یک عکس با نازنین جون و آقا رضا بچه های دختر عموی بابایی:

 

یک عکس دست جمعی خونه دایی بابایی:

 

و حالا چند تا عکس تو خونه امید و مریم خانوم تازه عروس:

 

آییییی من پدری از این عروسکها در آوردم که نگوخندونک یعنی کلاه، جوراب، مو، خلاصه هرچی که می شد ازشون کندمقه قهه

 

 

خوب مطلبم خیلی طولانی شد. بقیه اش باشه برای یک روز دیگهبوسبای بای

 

 

پسندها (12)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

حدیث
17 فروردین 94 15:39
سلام کیان جون سال نوت مبارک اومیدوارم سال خوبی داشته باشید وهمیشه شاد باشید راستی هفت سینتون خیلی خوشگله
کوثر
17 فروردین 94 15:44
خاله جونم کجا بودیید دلمون واستون تنگ شد؟؟
مامان بهی
18 فروردین 94 8:36
سلام عيدت مبارك خوش تيپ خاله عيد مامان و باباتم مبارك باشه ان شاالله سال خوبي در پيش داشته باشين
فائزه
18 فروردین 94 11:30
سلام قربونت خوبی؟سال نوت مبارک اولین عیدت مبارک ایشالا سال های طولانی زیر سایه مامی و بابات سلامتو شاد زنده باشی فدات شم که دوس داری نون بخوری فقط مراقب باش تو گلوت گیر نکنه وگرنه مشکلی نیس جیگرم اخ که تو این چن وقت دلم برات یذره شده بووووود اخر جواب نگرفتم درس حسابی از مامیت درمورد اون فیس بوکو وایبر همیشه خوش باشی 12000000ساله شی
ehsan
18 فروردین 94 11:49
عموجون عيدت مباركعمويي چقدر عيدي گرفتي...
مامان هدی
18 فروردین 94 14:58
دورش بگردم.با اون لباس های نازش ما همه جا رفتیم البته از فامیل های طرف مامانم فقط یه عمو بود بقیه رفته بودن سفر اما فامیلای بابایی رو رفتیم.از عمه بابای بابام تا...
آبجی فاطمه
18 فروردین 94 16:15
آخی عزیزم ماشاالله.خداحفظت کنه کیان جون.سال نوت هم مبارک باشه.امیدوارم سال خوب و پربرکتی رو در کناره خانوادت داشته باشی. هفت سین خیلی قشنگ بود.مامان با سلیقه ای داری
مامان آوا
19 فروردین 94 11:11
سلام، وبلاگ جذابی دارید. آقا کیان هم که هزار ماشالله خیلی نازه خدا براتون حفظش کنه و عاقبت بخیر بشه.
خاله حدیث
19 فروردین 94 11:59
کیان عزیز خاله سال نو مبااااارک باشه . ان شاالله سالی سر شار از سلامتی در پیش رو داشته باشی . کیان خاله تو هم امسال خوب برای خودت آتیش سوزوندنی ها البته تبسم ما هم دست کمی از شما نداشت و هر جایی ما مهمونی رفتیم مجبور بودیم بذاریمش داخل پتو و تاب بدیم ایشون را تا لالا بفرمایند . عزیزم اگر ممکنه از مامان و بابای گلت هم بابت راهنمایی که کرده بودن از طرف من یه تشکر ویژه کن . براشون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم . خدا نگهدارت باشه .
کیان و نیکا
پاسخ
چشم خاله شما هم سال خوب داشته باشید. تبسمجون رو هم ببوسید
فاطمه & فائزه
19 فروردین 94 12:18
سلام دوست خوبم مرسی که اومدی پیشمون خوشحال میشیم بیشتر شما رو ببینیم سال نو مبارک کیان لپ گلی
حدیث
19 فروردین 94 12:34
سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی
*مامان فرزانه*(وبلاگ روچک)
19 فروردین 94 13:01
سلامممممممممممی بهاری خدمت کیان جونم.سال نوتون مبارک عزیزم. وااای درخت هفت سینتون خیلی خوشکله.چه ابتکاری مثل درخت کریسمس.خیلی جالبه که این ابتکارتون جابیفته کارآفرینی جالبی میشه امیدوارم سال پربارو پربرکتی پیش رو داشته باشید
مامانِ نی نی
19 فروردین 94 14:31
کیان جون سال نو مبارک عزیز دلم. انشالا سال پر از خنده و سال بر آورده شدن آرزوهای خوب باشه واستون.
مامان ریحانه
20 فروردین 94 22:54
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک عزیزم
مامان آنیسا
22 فروردین 94 8:40
ماشالا به این آقا پسر تپل مپل عاشق لپات شدم عزیزم
مامان زهره
22 فروردین 94 11:51
سلام خانمی روزت مبارک امیدوارم سایه ات 120 سال رو سر کیان جون باشه آمین
مامان محمد طاها
22 فروردین 94 13:15
سلام کیان کوچولو سال نوت مبارک عزیزم انشالله سال خوبی در کنار بابا ومامان گلت داشته باشی راستی خاله اون کت وشلوار و اون پاپیون قرمز با اون تیپ جنتلمنی با پستونک اصلا با هم همخونی ندارها آخه دخترا یه وقتایی یه فکرای بدی میکنن(البته پیش خودمون باشه میگن این کیان مامانی) راستی یه چیز دیگه سفره هفت سینتون هم عالیه چه ایده خوبی فدایی داری آقا کیان
مامان ریحانه
22 فروردین 94 13:56
سلام بر آقا کیان خوشتیپ چه تعطیلات خوب و قشنگی داشتی خوشگل خاله هفت ماهگیتم مبارک آخه خاله جون نون به این بزرگی و چه جوری میتونستی بخوری که وقتی ازت گرفتن ناراحت شدی و زدی زیر گریه عزززززززززززیزمی آقا کیان خوشگل
مامان فدیا
24 فروردین 94 13:19
به به سال نو مبارکت باشه لباسای عیدت هم مثل خودت خوشگل و نازن عیب نداره مامان کیان ما هم با کلی مشقت رفتیم عید دیدنی و مثل این کماندو ها همش اماده بودم که بپرم و یه چیزی رو از دست ادرین بگیرم
سولماز
24 فروردین 94 21:31
سلام فسقلی بانمک سال خوبی داشته باشید من هم سه قلو دارم خوشحال می شم به ما هم سر بزنید
مامان شادمهر کوچولو
20 خرداد 94 22:27
سلام دوست جونم کیان جون...ماشالله خیلی بزرگ شدی راستش مامانم چند بار اومد برات از قول من پیام بنویسه هی من گریه کردم صداش کردم شرمنده انشالله سال خوبی داشته باشی داداشی