ادامه نوروز 94
خوب در ادامه تعطیلات عید امسال فرصتی پیش اومد تا ما یک سری رفتیم به سرای سعدالسلطنه قزوین. جاتون خالی جای خیلی باحالی بود اگه دوست داشتید میتونید تو اینترنت یک سرچی بزنید تا بیشتر باهش آشنا بشید.اونجا علاوه بر مغازهای صنایع دستی که وجود داره به مناسبت عید تو کاروانساهای اطراف یک سری نمایشگاه هم زده بودند که خیلی جالب بود.
چنتا دونه عکس هم گرفتیم:
این کلاه نمدی رو هم خاله مریم از اونجا برام خریده:
دیگه اینکه تو تعطیلات وقتی میرفتیم مهمونی من برای صاحب خونه قیافه میگرفتم. اما وقتی بر میگشتیم خونه من خوشحالی می کردم. این هم عکسهاش:
دست آخر هم سیزده بد رفتیم باغهای نزدیک خونه مامان فخری اینا و خیلی بهمون خوش گذشت. البته بابایی زیاد اونجا نبود چون مدام ما یادمون میامد که یک چیزهایی تو خونه جا گذاشتیم و آقای پدر بیشتر تو مسیر در رفت و آمد بود تا تو باغ باشه
جاتون خالی نهار جوجه کباب زدیم خوردیم .گرچه به من فقط دودش رسید:
برای من هم سایه بون درست کرده بودند تا آفتاب منو نسوزونه:
مامان متین هم زباله هارو از زمین جمع می کرد و تو پلاستیک می ریخت تا طبیعت آلوده نشه:
عصر هم که شد جاتون خالی آتیش درست کردیم:
برای اینکه منم سرما نخورم لباس های گرم تنم کردم با مامانی رفتیم تو چادر.
راستی یک آش رشته هم درست کردیم و زدیم تو رگ:
دست آخر هم که شب آمیدم خونه من اینقدر خسته بودم که همونطوری خوابم برد.اگه دقت کنید میبینید که یک کم پوستم آفتاب سوخته شده:
نمیدونم چرا هوس کردم این عکس رو آخر مطلب براتون بزارم. همینطوری یهویی:
به نظرتون الان من اون مدلی مثل سر جالیز نشستم چی میگم