آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 4 سال و 7 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

فروردین 94

1394/2/5 12:00
نویسنده : کیان و نیکا
2,397 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

این قدر تو بروز رسانی تنبلی کردم که اصلا نمیرسم همه عکسها رو با هم بگذارم باید بخش بخش بکنمشونغمگین

خوب تو فروردین ماه یک اتفاق مهم داشتیم و اون هم این بود که مامان عفت و بابا رضا همینطوری یهویی  رفتن به کربلا  بغل

 

 

البته اون تنها نرفتند.حشمت خاله،حمید آقا،حامد،عباس دایی،فریبا خانم، مامان بزرگ (جد بزرگوار) خلاصه همه با هم بودند و خیلی هم بهشون خوش گذشته بودخندونک

 

تو این مدت عمو احسان هم پیش ما بود و به ما هم خیلی خوش گذشت:

 

اینجا هم من دارم سر به سر عمو میگذارم نمیزارم شام بخورهخندونک

 

دیگه این که تو این ماه رفتیم دکتر برای چکاپ و اونجا دکتر بهم گفت که میتونم بستنی هم بخورم.

دستت درد نکنه دکتر خوشمزهبوسبوس. خیلی حال میده:

 

پارسا جون یادتونه وقتی دنیا آمده بود ما رفته بودیم خونشون. خوب حالا اونا آمدند خونه مامحبت ببینید پارسا جون چه بزرگ شده. ماشالله چشم نخوره ایشالله:

منو پارسا:

 

پارسا تو بغل مامانی:عصبانی

چقدر هم خوشحاله. مامان منه ها بیا پائینشاکی

چشمکچشمک شوخی کردم بابا. ما از اوناش نیستیم

 

و حالا منو پارسا به اتفاق پدران:

 

و اینکی هم به اتفاق مادران:

 

وحالا این دخمل خانوم روهم بهتون معرفی کنممحبت. فاطمه زهرا دخمل پسرخاله مامانی که حدود هشت ماه از من بزرگترهبوس:

 

خوب حالا یکم از خراب کاری هام بگم.

اینجا رفتم  خونه مامان عفت . بعدش شلوارمو کثیف کردم. مامانی عوضش کرده لباسام ادل بدل شدهخجالت

 

اینجا هم قطره آهنمو خالی کردم رو لباسهام مجبور شدیم همشو بریزیم دورشیطانخنده:

 

این هم از وضع خوابیدن من:

 

آخرش هم دم دم ها صبح اینطوری می خوابم . نگاهخندونک:

خندهخندهخندهخندهخندهخندهخندهخندهخنده

 

این هم عکسهای قبل از حموم با موهای چرب:

که البته شونه هم نمیشه:

 

و اکنون بعد از حموم:

وای چه دخملیبوس

اینجا هم متخصص سشوآر آقای پدر داره موهامو سشوآر میکشه:

 

این هم یک عکس سلفی که از قدیم جا مونده بود براتون میزارم:

منو محمد و فریبا خانوم

 

این هم چند تا عکس یهویی:

 

خوب دوستای گلم این سری بیشتر از عکسهای تو خونگیم براتون گذاشتم. سری بعد از عکسها ی بیرون از خونه (خوشگل، خوش تیپمحبت) براتون میگذارم حالشو ببرید .

 

راستی ما فردا داریم میریم مشهد جشن. سلام همتونوبه آقای امام رضا میرسونم فعلا بایبای بای

پسندها (16)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

فائزه
6 اردیبهشت 94 17:14
اوووووووووف فدای تو بشم من کیان نازم قربونت برم شقده بزگ سدی حموم نریم نازی تو واس من واااای مشهد میری خوش بحالت دعامون کن زیااااد که قلبت صافه فدااات اومدی صدات میکنم مش کیان اخ قربونت
مامان روشا
7 اردیبهشت 94 0:37
سلام عزیزم سفر بخیر زیارتتون قبول التماس دعا ، راستی خاله کیان جون چهار دست وپا میره ؟
مامان بهی
7 اردیبهشت 94 7:46
عزيزم با اين عكس هاي خوشگلت مخصوصا اون كه پاشا ميخوره عزيزم خوش به حالتون ميرين مشهر التماس دعا
مامانِ نی نی
7 اردیبهشت 94 9:01
الهی فداتون بشم. خیلی ممنونم از اینکه به یادم هستید. به امام رضا بگید وقتی فهمیدم نی نی دارم واسه 24 ساعتم که شده می رم پابوسش.
ehsan
7 اردیبهشت 94 11:22
عموجون ... مشهد خوش بگذره
زهرا
7 اردیبهشت 94 14:58
زيارت قبول مارا هم دعا كنيد
نیلوفر
7 اردیبهشت 94 16:39
عاشقتمممممممممممممممممممممممم کیان خوشگله عروسسسسسسک
کیان و نیکا
پاسخ
و همچنین خاله
زهرا
8 اردیبهشت 94 13:42
نميدونم شماهاهم رفتين يانه انشالله قسمت شماها هم بشه وزيارت اونها مورد قبول خدا بشه الهي امين
مامان نازیلا
8 اردیبهشت 94 15:08
امیدوارم بهتون خوش بگذره راستی عکسای کیان جون مثل همیشه خیلی قشنگن
مامان ریحانه
8 اردیبهشت 94 16:49
کیان کوچولوی خوشگل خدا قسمت شما کنه سفر کربلا رو خوب تو بغل عمو جا خوش کردیها وای وای من دلم بستنی خواست نوش جونت نی نی کوچولوی خوشگل چه دخمل قشنگی شدی شما سلفیشو قلبون نه بابا تو کار سلفیم هستیا خیلی عزیزی کیان نازم
مامانی
10 اردیبهشت 94 12:19
ای جان چقد من دلم میخاد اون لپاتو یه گاز محکم بگیرم...حیف که دوری...ماااااااااچ
مامی حنان(وبلاگ روچک)
11 اردیبهشت 94 21:55
سلام.ان شالله خودت بری زیارت کربلا کیان جون.حالا که شدی مشتی کیان.پیش پیش زیارتت قبول خاله جون.کاش یاد ماهم باشی
آبجی فاطمه
13 اردیبهشت 94 0:26
ای جانم خوشگل.چقد تو نمک داری.نوش جونت که دیگه میتونی بستنی بخوری. خوش به سعادتت کیان جون مشهد میرید.انشاالله به سلامتی برید و برگردید
خاله مهتاب
16 اردیبهشت 94 19:54
سلللللللا به مش لپ الله ی گله گلاااااب و مامانه گلش.... خیلی پسره نازی هستی مش لپ الله...به وبلاگ دختر خاله و پسر خاله ی سامیار هم سر بزن
مامانی
23 اردیبهشت 94 4:39
فدای کیان کوچولووووو....از چشم بد دور باشه الهی