مامانی رفت سر کار
خوب با توجه به اینکه نه ماه از تولد من گذشته، متاسفانه متاسفانه و بازهم متاسفانه مامانی راهی اداره شد
درست شبیه اون خرسه که صبح روز شنبه داشت کر و کر کنان میرفت سر کار واحتمالا فیلمشوتو وایبر دیدید
بنده هم از همین جا قویاً اعلام میکنم که:
اداره خر است
آخه چطوری دلتون میاد ما نی نی هارو تنها بگذارید برید سر کار . نه واقعا خجالت نمیکشید
من هم تصمیم گرفتم که صبح ها تا میتونم بخوابم تا شبها بتونم بیدار بمونم نزارم مامانی بخوابه، شاید تو اداره از خستگی خوابش ببره از اداره بندازنش بیرون. اونوقت بیاد خونه پیش من
تو این شش روز در هفته که مامانی نیست چهار روزشو مامان عفت میاد پیشم و دو روز هم که مامان عفت میره کلاس یوگا مامان فخری میاد پیشم. دستشون درد نکنه تو زحمت می افتند طفلکی ها.
از درد و دل که بگذریم یکم هم عکس بزارم که دلتون بازبشه:
خواستم بقیه عکسها رو در ادامه مطلب بزارم اما گفتم بی خیال همینطوری یک کله بریم بهتره:
اینجا همون جاست که میگم شبها نمیخوابم تا مامانی رو از اداره بیرون کنند. هرچی هم مامانی عصبانی میشه من بیشتر خودمو براش لوث میکنم تا عملا کاری نتونه بکنه:
اینجا هم صبح شده خوابیدم تا برای شب آماد ه و سرحال باشم:
این جا هم از خواب پاشدم چشمام هنوز پف داره:
خوب حالا میرسیم به جای درد ناکش. اینجا مامانی منو ول کرده رفته اداره:
اینجا هم از اداره برگشته داره ناز منو میشکشه:
(ببینید اشکهای دونه دونه چطوری سرازیر شده)
خوب برسیم سر خوردن. الان دارم با پستونک آب میوه نوش جان میکنم:
اینجا هم دارم نون رو تو دهانم خیس میدم تا نرم بشه بره پائین:
(البته بعضی وقتها هم پایین نمیره میاد بالا)
اینجا هم یک دونه شیشه شیر دادن دستم که توش نقله رنگیه:
(هرکاری میکنم خورده نمیشه)
کیان به خرید می رود:
کیان در خرید به خواب میرود:
(دقت کنید درسته من خوابم ولی لیوانمو گرفتم تو دستم گم نشه)
در اینجا شما مشاهده می کنید که من چطوری از تو کریر لیزمیخورم پایین و سپس کریر واژگون می گردد:
(به به انگاری سر جالیز نشستم)
اینجا موهامو کوتاه کردم مثل پسرهایی که می خوان برن به مدرسه:
دوتا عکس خوشگل برای شما:
چند تا عکس هم با مامان و بابا تو حیاط خونه:
دوستتون دارم