آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 4 سال و 9 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

تعطیلات خود را چگونه گذرانده اید؟

1394/3/18 14:49
نویسنده : کیان و نیکا
1,920 بازدید
اشتراک گذاری

موضوع انشاء تعطیلات خود را چگونه گذرانده اید؟

عرض کنم که با توجه به اینکه بنده کوچولو هستم و مسافرت رفتن با کوچولوها کمی مشکل می باشد. لذا ما  یعنی من و پدر و مادر گرام، تعطیلات هیچ جایی نرفتیم و همین دور اطراف بودیم. مثلا یک روز رفتیم گل خونه دایی مرتضی که پر از گلهای رز خوشگل بودمحبت:

 

دای جون هم یک دسته گل روز به من هدیه داد که بردم گذاشتم خونمون:

 

یک روز هم رفتیم بیرون شهر جاده رزد جرد و یک دورکی زدیم:

 

یقیه وقتها هم خونه تو بغل مامانی خوشحالی می کردم:

 

یک بعد از ظهر هم رفتیم خرید و از اونجایی که سری قبل من تو چرخ فروشگاه خوابم برد این سری با کالسکه رفتیم که من بتونم توش راحت بخوابم ولی خوب صرفاً جهت خیت کردن مامان و بابا پلک روهم نگذاشتمخندونک:

 

یکی دو شب هم با مریم جون اینا رفتیم پارک که البته چون تاریک بود زیاد عکس نگرفتیم. ولی خوب خوش گذشت. یک توپ کوچولو هم داشتم از مشهد خریده بودم  که تو پارک دادم به یک نی نی دیگه، اون هم زحمت کشید و پارش کردچشمک. خوب عیب نداره همه چی یک روز خراب میشه . مثل تلفنمون که زدیمش تو برق الان چند روزه خراب شدهخنده.

 

کلا تعطیلات به من خیلی خوش گذشت ولی به مامان و بابا خشک خشک گذشتخنده. چون من اصلا سر وقت نمی خوابیدم نه بعد از ظهر ها و نه شبها. ملاحضه بفرمائیدنصف شبی تو تاریکی چه سرحالم:

(کلا ترجیح میدم به جای اسباب بازی با وسایلهای بزرگتر ها بازی کنمخندونک)

 

اینجا هم رفتیم خونه مامان فخری اینا و من هم دارم با دقت مجله های خاله مریم رو مطالعه میکنم. البته به سبک خودمخنده:

 

بعضی از روزها با بابایی عصرها میزنیم بیرون تا مامانی در فراق من بتونه یکم به کارهای خونه برسه:

 

اینجا هم می خواستم ببینم این دندون هایی که تازگی در آوردم چقدر تیزه این بود که روی انگشت بابایی امتحانشون کردم:

 

خوب طبق روال گذشته چند تا عکس همینطوری از خودم بزارم:

(خیلی مخلصیمخندونک اگه لباس رو پسندیدید در بیارم تقدیم کنم. بی تعارف، نه جان من بزار در بیارمخندونک)

 

پسندها (9)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

آبجی فاطمه
18 خرداد 94 18:46
وای قربونت برم.این عکس اخری خیلی باحال بود.کلی خندیدم.دمت گرم وای گفتی خواب.کیان جون چرا شما نی نی ها انقدر مارو اذیت میکنید؟کلا با ساعت خواب ما مشکل دارید.و وسیله همه رو میگیرین و میخواین غيراز وسایل بازی خودتون.
پریسا مقصودی
19 خرداد 94 1:41
سلام مامان کیان منم يه سايت زدم ولي بازديدم کمه اگه تونستين پيش منم بيا خوشحال ميشم از حضورتون.در ضمن خیلی خوشحال می شم با سایت های خوبی مثل شما تبادل لینک داشته باشم. ممنون
خاله امیرحسین
19 خرداد 94 12:19
ای جان ماشاا... خدا نگهدارت باشه کیان جان انشاا.. همیشه خوش باشی و لبخند روی لبانت در کنار پدر و مادر گرامی
ehsan
19 خرداد 94 14:47
*مامان فرزانه*
19 خرداد 94 16:22
سلام سلام به کیان نازم.ماشالله هزترماشالله که روزبه روز آقاترمیشی ،بزرگ شدی عزیزم.به مامانی بگو برات اسپند دود کنهکیان خان خودت گلی گل برای چی آخه الهی همیشه لبت خندون باشه و همراه خونواده بری گردش و دور دور راستی رمز وبم هم توی خصوصی برات میزارم.نظر یادت نره ها
مامان ریحانه
19 خرداد 94 16:26
چه تعطیلات پر گل و بلبلی داشتی کیان کوچولوی ناز جای من خالی بوده که عاشق گلم فدای ژستای خوشگلت بشم وروجک ناز نازی حالا خاله جون یه کوچولو میخوابیدی دل مامان و بابات شاد بشه آخه از الان بازی با موبایل دندوناش چه تیزه موش موشک کوچولو متین جون خداییش خیلی قشنگ از زبان کیان خوشگله حرف میزنی از زیر نویس عکس آخری خیلی خوشم اومد جالب بود الههههههههی که خواهر خوشگل پسرت همیشه سلامت باشه و از چشم بد دور باشه ببوووووووووووووووس عسل طلا رو
نیکتا
19 خرداد 94 16:32
(¯`•.•´¯) (¯`•.•´¯) *`•.¸(¯`•.•´¯)¸.•´ ¤ º° ¤`•.¸.•´ ¤ º° ¤ ! •.¸¸.•´¯`•.¸¸.☆♡ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ سلام دوست خوبم ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ خوشحـال میشم که وبم رو با قدم های سبزتون مـزین کنید ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ♥´¨) ¸.-´¸.-♥´¨) ¸.-♥¨) (¸.-´ (¸.-` ♥♥´¨) ♥.-´¯`-.- ♥☆(◕‿◕)♡☆•.¸¸.•´¯`•.¸¸.✿ *`•.¸(¯`•.•´¯)¸.•´ ♡ ♡ ¤ º° ¤`•.¸.•´ ¤ º° ¤
مامان امیرعلی کوچولو
20 خرداد 94 22:00
وای قربونت چه خوشگل شدی؟؟؟ اون عکس تو کالسکه ت که آبی هم پوشیدی فوق العاده ست...مامانی اسپند دود کن برا پسرت
فائزه
21 خرداد 94 10:59
سلام عخشم عاشقتم من همیشه خوش باشی
فائزه
21 خرداد 94 10:59
سلام عخشم عاشقتم همیشه خوش باشی
مامان شادمهر کوچولو
21 خرداد 94 22:34
عزیزدلم همیشه به گردش و شادی...خیلی لباستم قشنگه گلم
زهرا
23 خرداد 94 7:06
كيان جان سلام ئزيز خاله گلها در مقابل خنده ات كم ميارند و سر خم ميكنند فداي اون لب خندونت برم ئزيز خاله هر روز كه ميام ميبينمت اون روز شا د شادم اميدوارم كه هميشه در كنار مامان وبابا خوب خوش سلامت باشي وتعطيلات هم به همتون خوش بگذره
مــــــامـــــانی
24 خرداد 94 12:02
پسر گلم مثل همیشه عالی بود هم عکس ها هم لباس های زیبات انشاالله خدا شما رو برای پدر مادرت نگه دارد