تعطیلات خود را چگونه گذرانده اید؟
موضوع انشاء تعطیلات خود را چگونه گذرانده اید؟
عرض کنم که با توجه به اینکه بنده کوچولو هستم و مسافرت رفتن با کوچولوها کمی مشکل می باشد. لذا ما یعنی من و پدر و مادر گرام، تعطیلات هیچ جایی نرفتیم و همین دور اطراف بودیم. مثلا یک روز رفتیم گل خونه دایی مرتضی که پر از گلهای رز خوشگل بود:
دای جون هم یک دسته گل روز به من هدیه داد که بردم گذاشتم خونمون:
یک روز هم رفتیم بیرون شهر جاده رزد جرد و یک دورکی زدیم:
یقیه وقتها هم خونه تو بغل مامانی خوشحالی می کردم:
یک بعد از ظهر هم رفتیم خرید و از اونجایی که سری قبل من تو چرخ فروشگاه خوابم برد این سری با کالسکه رفتیم که من بتونم توش راحت بخوابم ولی خوب صرفاً جهت خیت کردن مامان و بابا پلک روهم نگذاشتم:
یکی دو شب هم با مریم جون اینا رفتیم پارک که البته چون تاریک بود زیاد عکس نگرفتیم. ولی خوب خوش گذشت. یک توپ کوچولو هم داشتم از مشهد خریده بودم که تو پارک دادم به یک نی نی دیگه، اون هم زحمت کشید و پارش کرد. خوب عیب نداره همه چی یک روز خراب میشه . مثل تلفنمون که زدیمش تو برق الان چند روزه خراب شده.
کلا تعطیلات به من خیلی خوش گذشت ولی به مامان و بابا خشک خشک گذشت. چون من اصلا سر وقت نمی خوابیدم نه بعد از ظهر ها و نه شبها. ملاحضه بفرمائیدنصف شبی تو تاریکی چه سرحالم:
(کلا ترجیح میدم به جای اسباب بازی با وسایلهای بزرگتر ها بازی کنم)
اینجا هم رفتیم خونه مامان فخری اینا و من هم دارم با دقت مجله های خاله مریم رو مطالعه میکنم. البته به سبک خودم:
بعضی از روزها با بابایی عصرها میزنیم بیرون تا مامانی در فراق من بتونه یکم به کارهای خونه برسه:
اینجا هم می خواستم ببینم این دندون هایی که تازگی در آوردم چقدر تیزه این بود که روی انگشت بابایی امتحانشون کردم:
خوب طبق روال گذشته چند تا عکس همینطوری از خودم بزارم:
(خیلی مخلصیم اگه لباس رو پسندیدید در بیارم تقدیم کنم. بی تعارف، نه جان من بزار در بیارم)