آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

اولین کلمه آب

1394/4/15 9:11
نویسنده : کیان و نیکا
3,076 بازدید
اشتراک گذاری

ماه رمضان چند هفته ای هست که شروع شده و با بر هم خوردن نظم کارها وقت سر زدن به نی نی وبلاگ پیدا  نمی شد. بعد از سلام عرض کنم خدمتتون که تازگیها تو گفتن یک کلمه خیلی مهارت پیدا کردم اونهم کلمه مقدس (آب) می باشد. آب همچنین مظهر حیات هم هست. هر وقت هر کجا چشمم به شیر آب می افته اینقدر میگه آبَ آبَ تا منو ببرن پیش شیر آب و کلی آب بازی کنم وهمه جارو خیس کنمخندونک.

خوب بریم سروقت عکسها. اول بریم سراغ شکم که از همه چیز واجب تره.

هروقت نون سنگگ می خورم مامان و بابا دائم نگران هستند که مبادا نون سنگک توی گلوم گیر بکنهخطا. من هم که متوجه حساس بودن اونها شدم دائم موقع خوردن، شکلک در میارم که مثلا نون تو گلوم گیر کرده و اونها رو میترسونمخندونکقه قههخیلی کیف میدهخنده

 

اینجا هم دارم مرغ می خورم(البته استخونش به من رسیدهعصبانی):

 

اینجا دوتا دوتا می خورم:

 

این هم شیر خوردن بازی بازی:

 

و البته حلیم که تو ماه رمضون بیشتر طرفدار داره:

 

خوب بعد از خوردن یک کاسه حلیم خوشمزه خوشمزه به دلیل اینکه هضمش برای ما مشکل بود به دل درد افتادیمسبز و مجبور شدیم گریب واتر بخوریم. اینجا هم دارم کاتالوگشو میخونم ببینم خواصش چیه:

 

خوب این از خوردن. حالا بریم سر وقت مصرف کالری. اینجا بابای می می منو  گذاشته یکم دورتر تا شاید به هوای اون من یک حرکتی بزنم یک تلاشی بکنم، خودمو جا بجا بکنم. ولی خوب من که حالشوندارم تکون بخورم خوابم میادخواب

 

و درست در همین لحظه بود که فکری به ذهن بابا رسیداجازه. با دیدن خمیازه های من بابای پیش خودش گفت که مناسب ترین تم برای جشن تولد یک سالگی من تم شلمانه تعجبقه قهه شلمانو که یادتون هست:

 

این شد که من دیدم نخیرا اوضاع خرابه الانه که آبرو حیثیت ما رو ببرند. این شد که مجبور شدم یک تکونی به خودم بدم یک حرکتی بکنم:

 

خوب حالا این عکسی که می خوام بزارم یکم دل خراشه نهخواهشا افراد خردسال و کسانی که ناراحتی قلبی دارند نگاه نکنند. این تصویر اولین خراشیه که در اثر شیطنت روی بدن من افتاده و کارشناسان تا کنون نتونستند نحوه وقوع حادثه رو شرح بدندرسخوان:

 

تصویر از حیاط خونه در حال گرفتن حمام آفتاب(البته زیر سایه درختچشمک)

 

گیر دادن که اضافه بار داری من هم برای نجات خودم شروع کردم به پرت کردن عروسکهام به بیرون از کالسکهخندونک تو این تصویر هم دارم یکی یکی باهشون وداع میکنمخنده

 

دوتا تصویر خواب آلود براتون بزارم:

 

 

این هم بعد از حموم:

 

و این هم تصویر اختتامیه:

بوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوس

 

پسندها (11)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (19)

آبجی فاطمه
15 تیر 94 14:21
آخی عزیزه دلم.نمکدون.خوشمزه.افرین که میگی آب
رومینا
16 تیر 94 12:10
خیلی بامزهههههههههه هست این کیان جونم .
مامان ریحانه
18 تیر 94 0:59
فدای آب گفتن و نون خوردنت عکسات چه خوشگل عزیز دلم پات چرا اوخ شده خاله جون قربونت بره خاله
ehsan
20 تیر 94 15:34
سلام عموجون...اين بابايي شما هم ...با اين عكس انتخاب كردنش يه عكس با موهاي شونه كرده نزاشته
ehsan
20 تیر 94 15:36
تبريك ميكم سايت 30000 تايي شده
فائزه
21 تیر 94 13:49
سلام کیان جونم من فدات شم که داری حرف میزنی قربونت برم من سلامت باشی همیشه همیشه فدات شم بلاگفا مشکل داشت وبلاگا کلا باز نمیشد دیگه درس شد تازه مرسی
زهرا
22 تیر 94 7:36
خاله قربون اون شيطونيهات بره خيلي ماهي ئزيزم انشالله صاحب اون پشت وپناهت باشه ئزيز خاله
حدیث
22 تیر 94 9:42
سلام کیان جون افرین پسر خوشگل الان اب میگی وای کیان جون تو چقدر بلایی مامان وباباتو میترسونی کیان جون عکسات خیلی خوشگلن عزیززم
کیان و نیکا
پاسخ
مرسی خاله من هم به وبلاگ شما سر زدم ولی پسورد نداشتم
zakieh
23 تیر 94 0:00
واي فداش بشم ماشالله چقد ماهه
خــآلــهــ مــیــنــآ
24 تیر 94 12:51
سلاام کیان جووونی وااای چه خوردنی هستی تو مرسی که به وب نینی های من اومدی بازمم بیا عشقم خوشحالمم میکنی .دوست دارررررم.
*مامان فرزانه*
24 تیر 94 17:39
سلام کیان خوشکلهآقا هرچی میخوری نوش جونت.فقط به بابا و مامانت بگو جای استخون بهت گوشت بدن تا چاق بشی چله بشی؛دست ماهم که بهت نمیرسه یه لقمه چپت کنیمدیگه هم عکس لختی نذار نمیگی دخترمردم میبینه عاشقت میشهفدای گل پسر ناز
خاله مهتاب
24 تیر 94 17:47
ای جونم به این گل پسر شیرین...جون بخوری نفس..نوش جونت... خاله جون وبلاگ جوجوها اپ شد..خوشحال میشم سر بزنی..
مامان هدی
26 تیر 94 16:12
یازده ماهگیت مبارک کیان جووووونی دیگه تا تولد یک سالگی چیزی نمونده. هورااااااااااااااااااااااااااا چقدر زود گذشت انگار تازه واکسن شش ماهگی رو زده بودی و حالا چند وقت دیگه بایددوباره واکسن بزنی خوشگلم. البته این بار از دست نازت. و میگن زیاددرد نداره
مامان روشا
26 تیر 94 23:49
سلام عزیزم خاله قربون آب گفتنت بشم عزیزم قربون استخون خوردنت خیلی فدایی داری بوس بوس یه عالمه فدات
خــآلــهــ مــیــنــآ
27 تیر 94 12:06
سلااام گلم عیدت مبالک!!با اجازتون لینک شدید.
کیان و نیکا
پاسخ
خاله متاسفانه وبلاگتون باز نمیشه
آبجی فاطمه
27 تیر 94 13:43
11 ماهگیت مبارک عزیزه دلم
همراه رایانه
30 تیر 94 9:18
همراه رایانه مرکز پاسخگویی مشکلات رایانه ای و موبایل (شبانه روزی) تلفن تماس سراسر کشور :9099070345 آدرس سایت : www.poshtyban.ir
مامان اعظم
10 مرداد 94 16:55
سلام ماشالله به این گل پسر . خدا حفظش کنه
مامان نی نی
14 مرداد 94 15:26
سلام عزیزم کیان جونتون خیلی با نمک و دوست داشتنی هست خدا حفظش کنه .خوشال میشم به پیج دخترم آتاناز هم سر بزنید ممنونم .