تولد یک سالگی(2)
سلام من آمدم
و اما در ادامه کار یکم بازی شادی کردیم و بعدش هم کیک رو بریدیم:
این هم سهم من:
خوب حالا بریم سر کادوها.
این سه چرخه خوشگل رو مامان فخری برام گرفته. دستش درد نکنه:
این میز تحریر و صندلیش هم هدیه عمو احسانه:
این تاب باحال هم هدیه خاله مریم:
این هم هدایای نقدی بابا و مامان و باباعباس که همشون روانه حساب بانکیم شد
و دست آخر هدیه مامان عفت و بابارضا:
دست همشون درد نکنه مرسی
دست آخر هم بعد از اینکه بنده یک مقداری تو اتاق شیطونی کردم همگی راهی رستوران دربند شدیم برای خوردن شام
اونجا من کلی با فواره ها آب بازی کردم و کلی هم عکس انداختیم:
اینجا خاله مریم داره روی سماور زغالی برامون چایی دم میکنه:
زحمت ریخت چایی هم پای مامانی:
زحمت خوردنشم پای بزرگتر ها
اگه مرکز بهداشت بفهمه خاله داره به من نوشابه میده. وای وای وای
بنده کلی هم جلوی مامان بزرگها و بابا بزرگها شیرین کاری در آوردم و حسابی دلبری کردم
بعدشم
چیزی به نظرم نمیاد همین دیگه چشن تولد تموم شد