تولد آقای پدر
سلام
البته تولد آقای پدر ده مهر می باشد، ولی به دلیل تنبلی تازه امروز ثبت خاطره می گردد
عرض کنم خدمتتون که این کیک تولد آقای پدر بود.
این هم کادوی تولدش بود که مامانی براش خریده بود:
(من هم کت شلوار دامادی می خوام)
از آنجایی که امتیاز این وبلاگ مربوط به اینجانب می باشد. بنابراین بنده ترجیح میدهم که از خودم تعریف کنم تا از تولد آقای پدر
اول عکس یک دونه شکوفه آلبالو براتون بزارم حالشو ببرید.
اشتباه نکنید ها این عکس واسه بهار نیست بلکه همین الان یهویی تو شرکت باباس. یعنی درختاشون پائیز رو با بهار قاطی کردند. حالا شما فکرش رو بکنید که آدمای اون شرکت چقدر قاطی دارن (با عرض پوزش از آقای پدر شوخی کردم)
عرض کنم که بنده این روزها خیلی استقلال رای پیدا کردم و کلا حرف حرف خودمه و زورم هم به همه میرسه. مثلا اینجا سر شیرینی خوردن با خانوم مامان دعوام گرفته
و صد البته که من برنده میشم
اینجا هم دارم با آقای پدر سر گرفتن سیم برق مبارزه میکنم:
(جان من ولش کن)
به صدای بلند نیز هم علاقه زیاد دارم و هر وقت تو ماشینم میشینم اول صدای آهنگ رو زیاد میکنم ولومش هم اینجا سمت راسته. ایناهاش
اگر هم وسیله صوتی پیدا نکنم، صوتم رو برمیدارم و شروع به گرفتن خطا میکنم:
والبته گردش در منزل هم همچنان ادامه دارد:
(اینجا چه باحاله)
(بابا به خدا این سیماش در آمده بود، آمدم این پشت درستش کنم)
اینجا هم داریم با آقای پدر تاتی تاتی تمرین می کنیم
وقتی هم که خسته بشم خودم میرم ملافه ام رو برمیدارم میرم می خوابم:
خوب همین
آخرش هم دوتا عکس خوشگل بزارم حالشو ببریم:
قررررررررررررررررررررررررررررررربون همتون