دندونهای آسیاب
سلام به همه دوستان
بگم براتون که اخیرا مامان و بابا تازه متوجه شدن دندونهای آسیاب من داره در میاد. این در حالیه که یک دونش حسابی بزرگ شده و بقیه در حال سر باز کردنه.در نتیجه الان دیگه میتونم بشینم سر سفره و با شما بزرگترها غذا میل بنمایم. البته به دلایل امنیتی و حفاظت از سفره غذا این اتفاق نمی افته و من معمولا به این صورت غذا میخورم
و البته در هنگام تماشای تلویزیون هم غذا می خورم:
البته میتونم مثل آدم بزرگها با قاشق هم غذا بخورم که البته در این حالت کمی از غذا وارد شکم من میشه و بیشتریش نثار لباس، شلوار، تاب، زمین، فرش، دیوار، سقف، خونه همسایه و....... میشه
خوانندگان عزیز اگه دقت کرده باشید قاشق رو هم با دست چپ میگیرم. حالا دست چپ بودن خوبه یا بد نمیدونه
بازی اثر انگشت:
اخیرا یک بازی جدید اختراع کردم به اسم بازی اثر انگشت که یک بازی بسیار مهیج و جالبیه و به همه نی نی های یک سال به بالا توصیه میکنم. بازی به این صورته که من توی اتاق به صورت پیوسته حرکت میکنم و هرجا که بتونم از خودم اثر انگشت به جای میزارم و پشت سر من مامانی حرکت میکنه و شروع میکنه به پاک کردن اثرات انگشت من. هرکس که زود تر از پا بیوفته و کم بیاره طرف مقابلش برنده میشه. نی نی های عزیز توجه داشته باشید که میزهای شیشه ای، میز تلویزیون توی حال و پذیرایی امتیاز بالاتری داره و هر پنج تا اثرانگشت یک کاپ داره و در نهایت با سه تا استار میرید اتاق بعدی.
یک نمونه از کارامو برات بزارم که خوب یاد بگیرید
راستی هر وقت که دیدید ماماناتون عصبانی شدن سریع فرار کنید و برید یک جا مخفی بشید تا آبها از آسیاب بیوفته
اگه گفتید الان کیان کجاست
دالی. من اینجام
اینقدر دوست دارم برم تو کمد بشینم و وسایل داخلش رو مورد بررسی قرار بدم
به مرتب کردن وسایل کشو هم علاقه دارم. هر روز میرم وسایل داخل کشو رو میریزم بیرون و بعد مرتبشون میکنیم و دوباره میریزم توی کشو به این صورت:
فکر کنم مامانمم هم از من تقلید میکنه چون هر وقت من این کار رو میکنم اون هم دوباره میره سر کشو و لباس ها رو یک بار دیگه مثل من میریزه بیرون و دوباره میچینه تو کشو. راستش دلیل این کارشو نفهمیدم
کلا من خیلی خوب لباس تا میکنم باور کنید
حالا این دفعه نشد بزار یک بار ایگه امتحان کنم:
مامان بابا های عزیز توجه کنید با توجه به رسیدن فصل سرما بهتره که شبها تو اتاق بخور روشن کنید تا سینه ما نینی ها به خش خش نیوفته و سرما نخوریم. حالا یک دونه پریز به من بدید تا اینو براتون روشن کنمخودم از تو کمد پیداش کردم
خیلی وقتها من و بابایی از خونه میزنیم بیرون تا مامانی یکم نفس بکشه و بتونه خونه رو مرتب بکنه. وچون که هوا خنک شده من همیشه لباسهای گرم میبوشم تا سرما نخورم. با این عکس از شما خدا حافظی میکنم.بوس بوس بوس.