باغ وحش قزوین (2)
و اما در ادامه عکسهای بی کیفیت دهکده حیاط وحش پارک فدک قزوین من و خاله وارد کلبه معلق شدیم که همینطوری واسه خودش تو هوا معلق بود. همون طوری که در عکس پیداست خاله که خیلی بهش خوش میگذشت ولی راستشو بخواد من یکم نگران بودم که نکنه این کلبه می خواد خراب بشه یک جورایی انگار زلزله آمده بود
این آقا شیره هم آمده بود به اون خانوم شیره که سری قبل دیدید گیر میداد می گفت : هی زن از کنار اون شیشه بیا کنار خوبیت نداره جلو ملت دراز کشیدی بد نگات میکنند
این خزندگان هم نفهمیدم اسمشون سوسمار بود یا چیز دیگه فقط میدونم بعضی از مردم نازشون می کردنند و اونها هم بدشون نمی آمد. ولی من یک جورایی دوست نداشتم بهشون دست بزنم وقتی دایی منو برد که بهشون دست بزنم گفتم نه نه نه نه
این گاوه هم خیلی دوست داشت که مردم نازش کنند:
همینطور این شتره و اون گوزنه:
ولی این آقا خرسه خیلی بد اخلاق بود هرچی صداش کردم نیومد پشت شیشه
این گرازه هم همینطور . بهتر خیلی کثیف و گلی بود
این یکی هم نفهمیدیم بالاخره شتره یا مرغه
اینها هم که خیلی خطر ناک بودنند انداخته بودنشون تو قفس
برعکس این طاوسها خیلی ناز بودند
حالا چند تا عکس از خودمون:
ولی من بیشتر از همه دوست داشتم که گلهارو ناز کنم
و در پایان با معرفی این خانوم مطلب رو جمع می کنیم
خانومها آقایون نی نی های عزیز . این شما و این پردیس خانوم دخمل حمیده خانوم دختر عمه بابا که تازه دنیا آمده