آقا کیانآقا کیان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
نیکا خانومینیکا خانومی، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
پیوند مامان و باباپیوند مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره

خاطرات شیرین کیان ونیکا

تولد آراد جون

پنج شنبه هفته گذشته دوست خوبم آراد جون به دنیا اومد. آراد جون پسر دوست بابا و مامانه میشه، خوب طبیعی که دوست منم میشه. ببینید چه نازه عجله آراد جون برای دنیا اومدن از منم بیشتر بود. من 17 روز زود به دنیا آمدم ولی آراد جون بیست روز زود دنیا اومد . افرین به این پسر زرنگ . در ضمن جوفتمونم بریج بودیم. یعنی از همون تو شکمم مامانامون روی پای خودمون وایستاده بودیم. باید به مامان بابای آراد جونم بگم که یک وبلاگ براش درست کنند تا شما بیشتر باهشون آشنا بشید. آراد اینقدر مامان و بابای خوبی داره که نگو . آراد جونو که گفتم حیفم آمد عکس دخمل دایی نازم رونیا جونو نزارم. اینم رونیا جون تو لباس محلی:   ا...
23 آذر 1393
2961 12 18 ادامه مطلب

کاربردهای سشوآر(کاربردیه حتمی بخونیدش)

سشوآر وسیله ای است که از دیر باز برای خشک کردن و حالت دادن مو به کار می رفته است و خانم ها و آقایان (البته ازنوع مو دارش) از آن استفاده می کردند. اما با تولد یک نوزاد در خانه تازه ما خواهیم فهمید که یک سشوآر تنها یک سشوآر نیست. سشوآر یعنی همه چی یعنی زندگی . کلا اگه سشوآر نباشه پدر و مادر به فنا میروند، باور کنید. از آماده کردن غذای نوزاد تا رفع مشکلات معده نوزاد و خوابانیدن نوزاد همه و همه به وسیله سشوآر صورت می گیرد. دانشمندان بر این باورند که سشوآر دارای دها کاربرد گوناگونی است که هنوز کشف نشده است و امیدوارند که تا پایان قرن حاضر بتوانند تعدادی از این کاربردها را کشف کنند. توصیه ما به شما عزیزان این است. قبل از بچه دار شدن اق...
15 آذر 1393
3073 13 19 ادامه مطلب

مهمونی همکارهای مامانی

خیلی وقت بود مامانی می خواست همکاراشو دعوت کنه به یک مهمونه به خاطر من . ولی خوب جور نمیشد تا اینکه بالاخره هفته پیش مهمونی برگزار شد. یک مهمونی خوب تو یک رستوران خوب یعنی رستوران شانی . همکارای مامانی هم زحمت کشیدن تشریف آوردن و هدیه هم گرفته بودند که دستشون درد نکنه . خانوم رحمانی مهر هم که دوست و همکار مامانی می باشند زحمت کشیده  دوربین آورده بودند و از همه عکس یادگاری گرفتند. دستشون در نکنه.   تقریبا همه آمده بودند حتی دکتر قجربیگی (یعنی آقای رئیس)   من اونجا دوتا دوست هم پیدا کردم . یکی شون علیسا بود پسر دکتر کاراگاه و خانوم یگانگی و اونیکی هم یاسمین جون دختر خانوم نصیری. اینم عک...
8 آذر 1393
2312 11 16 ادامه مطلب

اسباب بازی جدید

تازگی منصوره جون(زن دایی جون) یک اسباب بازی باحال بهم داده که خیلی باحاله اینقده دوستش دام که نگو با دقت بهش نگاه میکنم تا ازش سر در بیارم تازه باهش آوازم میخونم آووووو    آوووووووو......   با لگد که بهش میزم هم آفتاب گردونش بهم میخنده هم برام آواز میخونه هم چراغاش چشمک میزنه . و بدین سان من فهمیدم که تو زندگی باید به همه چی لگد بزنممممممممم   ...
29 آبان 1393
2330 14 18 ادامه مطلب

عکسهای جدیدم

سلام خیلی وقت بود چیز جدیدی ارائه نکرده بودم گفتم بیام چنتا عکس از خودم در وکنم حالشو ببریم از همین جلو شرع میکنیم اینجا از خواب بیدار شدم دارم به شما نگاه میکنم   اینجا منو لخت کردن  که فیگور بدنسازی براتون بگیرم   وقتی منو میترسونند چشمام اینطوری میشه   اخیرا می تونم بعضی چیزها رو با دست بگیرم. ببینید چه محکم میگیرم   من اینقدر بچه با کلاسیم وقتی شیر می خورم دور دهنمو با دست مال پاک میکنم . به این صورت   میتونم پستونکمو بزارم تو دهانم   البته نمیدونم چرا بعضی وقتا میره تو چششششششم ...
21 آبان 1393
2325 14 15 ادامه مطلب

تخت فوری

پری روز بابایی رفت از تو انباری یک رادیاتور خیلی گنده آورد بالا. می گفت چون به خاطر کیان شبها باید روی زمین بخوابیم و روی زمین سرده، بهتره که یک رادیاتور گنده ببندیم تو اتاق کیان که اتاقش از اتاقای دیگه گرمتر باشه. مامانی هم گفت: حالا این چه کاریه می خوای همه جارو داغون کنی که رادیاتور عوض کنی. اگه یک تخت کوچولو هم سطح تخت خودمون میدادیم نجار درست می کرد می گذاشتیم تو اتاق خودمون شبها کیان پیش ما می خوابید بهتر بود. این شد که بابایی گفت اطاعت سرورم الانی یک تخت درست میکنم. اجی مجی لا ترجی بعدش رفت بالای پشت بوم و از بقایای یک میز تلوزیون ام دی اف که دیگه استفاده نمی شد در عرض یک چشم بهم زدن یک تخت درست کرد و آورد گذاشت کنار تخ...
14 آبان 1393
1040 10 10 ادامه مطلب

تولد دخمل دایی

چند روز پیش تولد یک سالگی دخمل دایی عزیزم رونیا جون بود . این بود که لباسای خوشگل خوشگل تنم کردن و با مامانی رفتیم تالار جشن تولد در ضمن بابایی رو هم نبردیممممممممممم . دلم خونک شد یادته منو عروسی نبردی. اینم عوضش . تم رونیا جونم زنبور عسل بود و همه چی رو زردو مشکی درست کرده بودند. خیلی خوشگل شده بود  عکس رونیا جونم اونجا کلی منو تحویل گرفتن و همه با من عکس انداختند. خاله منصوره کلی زحمت کشیده بود و به من دوتا گیفت خوشگل داد که روش عکس رونیاجون بود آخرای مهمونی هم من خسته شدم خوابم برد به این صورت گیفتامم  گذاشتم بالای سرم کسی نبره خواببم برده ...
6 آبان 1393

کپی برابر اصل

امروز می خوام یک عکس جدید بهتون نشون بدم بیندگان عزیز همانطور که مشاهده می فرمائید من رفتم بغل بابا بزرگم عکس انداختم چیه چرا با تعجب نگاه می کنید؟ چی؟؟ چرا بابا بزرگ 35 سال جونتر شده؟ خوب معلومه دیگه من این عکسو 35 سال پیش انداختم آفرین درست حدس زدین اونی که تو بغل بابا بزرگه من نیستم. بابا پیمانه ولی انگاری که خود منم. به خاطر همینم میگم کپی برابر اصل ایگه . تازشم اخلاقشم به من رفته. بابا بزرگ بهش میگه بالا رو نگاه کن ولی بابا پیمان پائینو نگاه میکنه. کلا، اصلا مثل اینکه لج بازی تو خون ماهاست. ارثیه ...
5 آبان 1393

واکسن دو ماهگی

از قدیم گفتن بعضی وقتا ورق برمی گرده یا یک همچین چیزایی . ما هم تا شصد روزگی داشتیم برای خودمون حال می کردیم که نامردا گرفتنمون دو تا سوزن اینهواااااااااااااااااااااااااااااااااااا زدن به ما، پدر مارو در آوردن . اونطوری شد که ورق برگشت ولی بازم خیالی نیست چون دوباره ورق برمی گرده. داستان از این قرار بود که گرچه مامان و بابا داشت دهنشون صاف می شد ولی من داشتم برای خودم حسابی حال می کردم و هر روز توپل تر از دیروز می شدم توپل که میگم یعنی توپولا آههههههههه. وزنم شده بود 5.500 یعنی نرخ رشد وزنم در روز داشت به نزدیک 60گرم در روز میرسید ( بگو ماشالله)  گفتی؟ ........ خوب حالا که گفتی ماشالله دستت در نکنه . تازه چند روز پیش یک پشتک...
29 مهر 1393
1652 11 10 ادامه مطلب

کورش آسوده بخواب کیان بیدار است

اصولا من اصلا دوست ندارم که شبها بخوابم. حیف نیست شبهای به این بلندی بجای اینکه دور هم بگیم بخندیم بریم بخوابیم  . حال شما هرچقدر که دوست دارید تلاش کنید تا من بخوابم. نمیخوابم که هیچ   تازه جیقم هم میزنم . حالا شما هر کلکی که بلدید اجرا کنید. سشوآر روشن می کنید. دیدید آخرش سشوآر کم آورد سوخت . حالا نوبت جارو برقیه . خوب به من چه اینقدر جارو برقی روشن کنید تا جارو برقی هم بسوزه. میگی نه اینم عکسش خوانندگان محترم همان طور که مشاهده می فرمائید جارو برقی  با تمام قدرت در حال کار می باشد ولی اینجانب هم در هوشیاری کامل به سر می برم و کم نمیارم بعدش که می بینید نمیشه،  واسه من کلاس میزارید موسیقی کلاید...
26 مهر 1393