خونه مامان فخری
14 روزه که شدم گفتم برم خونه مامان فخری رو هم تجربه کنم ببینم چطوریه. پوشک و لباس هامو برداشتم رفتن خونه مامان فخری، چند روزی شیر خوردمو خوابیدم.😏. 17 روزه که شدم دوباره رفتیم مرکز بهداشت برای اندازه گیری قد و وزن. البته به جز من قد و وزن بابایی رو هم گرفتند و قرار شد که بابایی یکم کمتر بخوره😁. اون روز قدم 52 سانت بود و وزنم بدون لباس 3600 گرم که نسبت به دفعه قبل 300 گرم اضافه شده بودم. 😍 الان اینجا خونه مامان فخری می باشم: من هر وقت چشمامو باز میکنم دهانمم باز میشه. انگاری باز شدن چشمام رابطه مستقیمی با گرسنگیم داره😀 و اما این عکسی که می خوام بزارم داستان داره: بابایی از سر کار برگشت خونه یک نگ...