باغ وحش قزوین (1)
چند هفته پیش یک شب دلم بد جوری درد گرفت نمیدونم رودل کرده بودم یا چیز دیگه ای بود. با عرض پوزش بعد از اینکه در چند مرحله بالشم، پتوم و توشکم آغشته به شامی که خورده بودم شد مامان و بابا نصف شبی منو برداشتن بردند بیمارستان اطفال قدس و اونجا بهم دوتا آمپول گنده زدند تا من زودی خوب بشم. فرداش هم زودی خوب شدم. این هم عکسش: احتمالا پرسنل بیمارستان پیش خودشن می گفتند اینا دیگه چقدر سرخوشن ، ساعت چهار صبح بچه مریض رو آوردن بیمارستان بهش آمپول میزنند، با هم عکس یادگاری می گیرند چکنیم دیگه بابایی زیاد ذوق داره و اما باغ وحش فدک قزوین (دهکده حیاط وحش). چند هفته پیش ما به اتفاق مامان بزرگ ای...
نویسنده :
کیان و نیکا
11:12